* ساخت قدرت در قانون اساسی ناموزون و غير دموکراتيک است. به طوری که نهادهای انتصابی اعم از شورای نگهبان مجمع تشخيص مصلحت نظام قوه قضاييه نهادهای نظامی و انتظامی قدرتشان فراتر از نهادهای دموکراتيک حاکميت می باشد و عملا نهادهای انتخابی تحت سايه و سيطره نهادهای انتصابی قرار گرفته اند دراين شرايط است که انتخابات رياست جمهوری موضوع ثانوی است و تا مساله قدرت مطلقه حل نشود نه انتخابات مفهومی پيدا می کند و نه قوه مجريه
------------------------------------
يک بار ديگر مهر ماه از راه مي رسد و نويد بخش شور و نشاطي دوباره در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالي مي گردد. دانشجويان، اساتيد و همه خادمان علم و فرهنگ مهر ماه را جشن مي گيرند و شروع دوباره کلاس درس و بحث را نشاني از تداوم بالندگي افق هاي کشور به سوي آزادي و پيشرفت مي دانند. هر چند به سياق سال هاي گذشته مهر ماه با حادثه اي غمگين که حکايتگر عدم روا داري شب پرستان و تاريک انديشان نسبت به انديشه هاي دگر و بي ارتباط باقدرت اقتدار گراي ايشان است شروع شد و هنوز شادي مهر بر دل ها ننشسته که در شهر قم که قرار است عالم پرور باشد به حريم علم تعرض گرديد و استادي فرزانه که در دهه هاي اخير نقشي مهم در تحولات فکري جامعه ايران داشته است مورد ضرب و شتم قرار گرفته و از برگزاري جلسه اي خصوصي د ر محفلي دوستانه جلوگيري گرديد تا به همگان پيام دهند هنوز چيزي تغيير نکرده و اربابان قدرت مريدان را براي سرکوب انديشه و آزادي خواهان در پناه خويش گرفته اند و کسي را ياراي مقابله و برخورد با ايشان نيست اما هر مهر نشان مي دهد که اين اقدامات کوتاه و گذراست و تماشاي مرگ "انديشه " وايجاد سکوت، خيالي بيش نيست گر چه زخم هاي رفته بر دانش و دانشگاه در ساليان اخير کهنه و فزون گشته و مرهمي چند براي آن فراهم نگرديده است اما " اميد" اين سرمايه جاويدان براي " گام برداشتن " و " رفتن " هنوز در دل ها جايي بس بزرگ براي خود در اختيار دارد و شوري پر شور براي ساختن فرداي بهتر ايران زمين را بر مي انگيزد .
امسال نيز باشروع مهر ميليون ها جوان ايراني در دانشگاه کسب علم و رسالت اجتماعي خويش را پي گيري مي نمايند تا صداي جرس اين قافله زنگ بيدار باش براي خفتگان باشد اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان سراسر کشور دفتر تحکيم وحدت با گرامي داشت اين آغاز و با اميد به پيوند آن با پاياني خوش و خجسته براي کاروان علم و معرفت نکاتي چند را درباره پاره اي از مسايل اساسي دانشگاه و تحولات جاري در سپهر ملي و بين المللي يادآور مي گردد.
1- شروع سال تحصيلي گذشته با ستم هايي که در تابستان پيشين و بر دانشجويان و به ويژه اعضاي دفتر تحکيم وحدت رفته بود پيوسته گشت و اين پيوستگي در کنار فشارهاي وارده بر دانشگاه در پنج سال اخير براي بسياري اين توهم را ايجاد کرده است که شور و نشاط سياسي و کوشش و فعاليت از دانشگاه دانشجويان ستانده شد و به همين دليل مرتب پيام ميدهند آسوده بخوابيد که بيداران را نيز خواب فرا گرفته است و اين موضوع به قدري تکرار گشته که بسياري باور کرده اند فضاي " ياس " و " نا اميدي " بر دانشگاه حاکم است و شور و نشاط از آن رفته بر بسته است. هر کس از ظن خود اين استدلال راتوجيه مي کند آنان که دانشگاه رابه عنوان بازوي اجرايي و سياسي خود مي خواهند گسست دانشگاه از ايشان را ياس ترجمه مي کنند و آنان که دانشگاه را مزاحم خود مي بينند اين ياس را ثمره تلاش و کوشش پي گير خود براي سرکوب دانسته و به آن افتخار مي کنند، اما واقعيت چيزي جز اين است که هر چند فشار ها در ساليان گذشته بر جنبش دانشجويي ايران بيش از حد توان آن بوده است و «از اين سموم که بر طرف بستان وزيد، عجب که بوي گلي ماند و رنگ نسترني». ولي دانشجويان به اقتضاي انديشه ورزي و ارتباط با محيط پيرامون خود سعي نموده اند تا علاوه بر خلق مفاهيم پيشرو در حوزه سياست عرصه هاي ديگر کنش گري اجتماعي را نيز بيازمايند و متناسب با آن برنامه ريزي کنند جنبش دانشجويي باباز انديش در راه طي شده ساليان اخير بازگشت به دانشگاه و فاصله گرفتن از کنش هاي معطوف به شرکت در قدرت سياسي وسهم خواهي هاي مرسوم در آن را برگزيده است و نقد قدرت دوري از حاکميت به عنوان راهبرد جنبش دانشجويي از اين پس نه تنها مانع ابزار دست قرار گرفتن آن توسط جريان هاي سياسي از هر طيف و سنخي مي گردد بلکه داشجويان عمل سياسي مستقل و دانشگاهي را با تلاش و کوشش پي گيري مي نمايند و در اين ميان ممکن است با برخي جريانات سياسي نيز هم پوشاني پيدا کنند اما اين هم پوشاني ديگر به معناي فعاليت حزبي و معطوف به قدرت گيري سياسي نيست بلکه متناسب با آرمان هايي است که جنبش با معيارهاي دموکراسي خواهي، تحول طلبي، آزادي خواهي، کثرت گرايي و دفاع از حقوق بشر ارايه مي دهد و تا زماني که هر قدرت و جريان سياسي به اين مفاهيم و پاسخ گو بودن خود در برابر کنش هايش تمکين نکند جنبش دانشجويي در مقابل آن خواهد بود و حتي زماني که قدرت دموکراتيک و کنترل شده و محدود به قانون به طور کامل استقرار يابد، باز هم جنبش دانشجويي به عنوان چشمان نگران جامعه، نقد قدرت را براي جلوگيري از انحراف از اصول دموکراتيک وظيفه ذاتي خود مي داند. به اين معنا اصل قدرت براي جنبش دانشجويي لااقتضا مي گردد و کنش هايش معطوف به رسيدن به آن نمي باشد اما عملکرد "قدرت " برايش اهميت بسيار دارد و هر کجا قدرت مطلقه و غير پاسخ گويي باشد مقابل آن خواهد ايستاد.
2- دانشگاه به عنوان بستر ساز فعاليت هاي دانشجويي براي پيشبرد آرمان هاي آن از موقعيتي ويژه برخوردار است. به همين دليل از گذشته بارها اعلام کرده ايم که دانشگاه بايد از حوزه نفوذ و سبطره دولت و جريانات سياسي خارج شود تا بتواند کار کردهاي متناسب با رسالت خود را انجام دهد. استقلال دانشگاه به معني واقعه کلمه بايد برقرار شود تا امنيت کافي براي استاد و دانشجو جهت انديشيدن و برقراري آزادي هاي آکادميک فراهم گردد. متاسفانه به دليل سيطره حاکميت در هفتاد سال گذشته بر دانشگاه زمينه براي ايجاد خلاقيت و نوآوري در نظام دانشگاهي ايران فراهم نگرديده وساختار کهنه اموزشي مانع هماهنگي دانشگاه با نيازهاي واقعي وعيني جامعه براي توسعه همه جانبه در عرصه هاي فرهنگي اقتصادي اجتماعي وسياسي گرديده است. تا اين نظام آموزشي برقرار است دانشگاه دبيرستان بزرگي خواهد بود که به توليد مدرک اشتغال دارد و نمي تواند رسالت ذاتي خود براي تحول آفريني و ايجاد برنامه هاي راهبردي به منظور توسعه و پيشرفت ميهنمان را تحقق بخشد.
براي پاسخ به خواست جمعي دانشگاهيان به منظور استقلال دانشگاه ها در دوره مجلس ششم طرحي تهيه گرديد. هر چند اين طرح تمام خواسته ها را در بر نمي گرفت، اما گامي به سوي استقلال دانشگاه ها بود. متاسفانه به پايان مجلس ششم اين طرح نيز دست خوش تغييرات جدي شد و اندک استقلال نيز از سوي اعضاي منتصب مجلس تحمل نگرديد به خصوص در قسمت انتخاب روساي دانشگاه ها اين اختيار از استادان سلب گرديده تا نتوانند شخص مورد نظر خويش را برگزينند. پرسش بنيادين اين است؛ وقتي در جامعه اي براي فرهيختگان و آگاه ترين قشر جامعه حق انتخاب قايل نمي شوند چگونه مي خواهند به مردم براي تعيين سرنوشت خود اعتماد کنند و اين چيزي جز بنيان فکري تصميم سازان و معرکه گردانان اصلي اين ميدان نيست که حقي براي مردم قايل نيستند. رسيدن به استقلال واقعي دانشگاه ها کوششي از سوي دانشگاهيان را مي طلبد به ويژه استادان محترم دانشگاه بايد فعال تر شده و در کنار جنبش دانشجويي کوششي جدي براي تحقق استقلال دانشگاه را سامان دهند مسير توسعه و پيشرفت وتحقق ازادي هاي مدني از استقلال دانشگاه مي گذرد دانشگاه مستقل مي تواند بدون توجه به خواست قدرتمداران نيازها ومصالح جامعه را به عنوان گروه مرجع و نخبه تشخيص دهد وبه عنوان موتور محرکه جامعه ايفاي نقش کند.
دانشجويان عزيز نيز بدانند براي اصلاح آئين نامه هاي دانشجويي که امروز به شدت محدود کننده ايشان است و براي رفاه و آسايش بيشتر در حوزه زندگي دانشجويي ومسايل صنفي نيازمند دانشگاه مستقل بوده وبراي تحقق آن مي بايست تلاش و کوششي جدي داشته باشند. دفتر تحکيم وحدت و مجموعه انجمن هاي اسلامي دانشجويان عضو اتحاديه نيز به عنوان بخشي از خيل عظيم دانشجويان آزاد انديش وترقي خواه درسال تحصيلي جديد در راستاي راهبرد بازگشت به دانشگاه، پيگيري استقلال دانشگاه و دفاع از حقوق صنفي دانشجويان و تلاش براي اصلاح آئين نامه هاي محدود کننده دانشجويان را وظيفه خود ميدانند و از دانشجويان نيز انتظار داريم تا به ياري و کمکمان بشتابند که «به اتفاق جهان مي توان گرفت».
3- در عرصه سياست داخلي نيز کشورمان اين روزها شرايط تاريخي و سرنوشت سازي را سپري مي کند از يک سو به انتخابات رياست جمهوري نزديک مي شويم و از سوي ديگر حاکميت برخي کاستي هاي ساختاري خود راهر چه بيشتر آشکار مي کند وچالش هاي جدي براي کار آمد بودن اصلاح ساختار را ايجاد مي نمايد. به باور ما وقوع اين کاستي هاي ساختاري و انتاخابات رياست جمهوري، پيوندي تنگاتنگ ونزديک با يکديگر دارند و بدون تحليل آن ها و ارايه برنامه هاي مدون و راهبردي براي حل آن ها ورود به عرصه انتخابات رياست جمهوري افزودن بر ابهام هاي موجود است مضاف بر اين که تجربه اي حداقل 8 سال و به عبارت دقيق تر 25 ساله در مقابل فعالان سياسي کشور گشوده گشته است. به ويژه تجربه " دولت اصلاحات " و کار کرد آن حائز اهميت فراوان است. پرسش اساسي اين است که در 8 سال گذشته چه عواملي باعث ناکامي حرکت اصلاح طلبانه از دورن ساختار قدرت در ايران گرديده است؟ مساله اي که به کرات از سوي فعالان سياسي مورد تاکيد قرار گرفته است و اگر قرار باشد اين راه ادامه يابد چه تغيير ي درشرايط به وجود آمده، تا مردم منقاعد شوند روش فرسوده و ناموفق گذشته را تکرار کنند؟ انتخابات آينده فراتر از انتخاب شخص رئيس جمهور است . مساله اصلي وکليدي معطوف به ساختار قدرت است و قبل از اين که به ماندن يا رسيدن به قدرت انديشيد، چيزي که متاسفانه براي بسياري با اغراض و منافع شخصي همراه است، بايد کار آمد بودن ساختار را مورد توجه قرار داد. ساخت قدرت در قانون اساسي ناموزون و غير دموکراتيک است. به طوري که نهادهاي انتصابي اعم از شوراي نگهبان، مجمع تشخيص مصلحت نظام، قوه قضاييه، نهادهاي نظامي و انتظامي قدرتشان فراتر از نهادهاي دموکراتيک حاکميت مي باشد و عملا نهادهاي انتخابي تحت سايه و سيطره نهادهاي انتصابي قرار گرفته اند. دراين شرايط است که انتخابات رياست جمهوري موضوع ثانوي است و تا مساله قدرت مطلقه حل نشود نه انتخابات مفهومي پيدا مي کند و نه قوه اي به نام مجريه وجود عيني مي يابد.
در کنار مسايل ساختاري اگر نگاهي گذرا به روند امور اجتماعي داشته باشيم بحران هاي اجتماعي و اقتصادي بسياري مردم ايران را آزار مي دهد بي شک نقش حکومت د ر به وجود آمدن اين بحران ها به دليل گستردگي و دخالت آن در تمام عرصه هاي حيات اجتماعي انکار ناپذير است. بحران هايي نظير اعتياد، فحشا، فقر وتنگدستي بخش بزرگي از مردم، خودکشي، بيکاري و عدم امنيت اجتماعي مانند قتل هاي عنکبوتي کرمان و مشهد و جنايت پاکداشت و ... محصول اين ساختار است. ساختار جامعه اي در حال گذار که برنامه ريزي صحيح وحساب شده براي کم کردن هزينه هاي آن نشده است.
advertisement@gooya.com |
|
متاسفانه مسولان امر حل مشکل بحران هاي اجتماعي و کم کردن فساد ناشي از گذار را در پليسي کردن جامعه مي بينند و از کمبود پليس و کادر لازم براي تامين امنيت سخن مي گويند. غافل از آن که ريشه بحران هاي اجتماعي را بايد در خود آن جست و جو کرد و از نهادهاي مدني و اجتماعي کمک گرفت که بحران ها را کنترل کنند. مساله دختران فراري، معتادان، افرادي مانند جانيان پاکدشت و همه کساني که از خانواده خود طرد شده اند اگر نهادهاي مدني ميان دولت وخانواده وجود داشته باشد که بتواند آنان را دوباره به جامعه باز گردانند، به فجايعي که هر روز شاهد آن هستيم منجر نخواهد شد. مشکل جامعه آن است که فردي که به نحوي از خانواده و جامعه رانده شده، مستقيما در دامن پليس و قوه قضاييه خواهد افتاد، بي آن که نهادي مياني وجود داشته باشد که بتواند دوباره آنان را به آغوش جامعه بازگرداند.
تمام کساني که وارد چالش هاي درون اين ساختار مي شوند چه به اميداصلاح و چه تثبيت و نهادمند کردن هر چه بيشتر آن بايد خود را شريک اين ناکار آمدي ها بدانند و براي رفع و کاهش آن ها برنامه ارايه کنند وميزان مسووليت خود در پيدايي آن ها را صراحتا بيان کنند. زيست دو گانه داشتن و به گونه اي سخن گفتن که گويي ريشه شکل گيري بحران ها در جايي خارج از آن ها است دردي را دوا نمي کند و ديگر به کار فريب مردم نيز نمي آيد. امروز اين بحران ها به قدري جدي گشته که همه سعي در فرار از آن ها دارند و با فرافکني همديگر را مقصر معرفي مي کنند، در حالي که به باور ما تمام کساني که در پيدايي اين وضعيت و اين ساختار نقش داشته اند مي بايست پاسخ گو باشند و قطعا آنان که قدرت بيشتري داشته اند بيشتر بايد مورد پرسش قرار گيرند. در حقيقت مسوولان ما به يک خودشفتگي کودکانه دچار شده اند که حاضر نيستند به اندازه قدرت خود مسووليت بپذيرند. طنز قضيه در آن است که بسياري از مسوولان بلند پايه کشور از موضع اپوزيسيون به مسايل مي نگرند و حاضر نيستند ناکار آمدي خود را بپذيرند.
4- عرصه بين المللي و سياست خارجي نيز ادامه کشمکش هاي داخلي ايران است. در يک سو بخشي از حاکميت سخن از تنش زدايي و بهبود روابط با محيط بين المللي دارد واز سويي بخش ديگر تنش زايي و ايجاد مزاحمت براي پيشبرد اهداف ملي را باعث مي شود و نهايتا در اين جنگ قدرت ملت ايران و منافع آن است که آسيب مي بيند و گر نه سياستمداران و بازيگران عرصه سياست خود را ميهمان محسوب کنند و به منافع بلند مدت نمي انديشند. نمونه بارز اين بي تدبيري ها و عدم نگاه ملي به مسايل در دو قضيه انرژي اتمي وقرار دادهاي اقتصادي به منظور جلب سرمايه گذاري خارجي قابل رويايي است. در حالي که حق داشتن انرژي صلح آميز هسته اي در صورت صرفه اقتصادي و کمک به توسعه کشور، براي ايرانيان اصلي پذيرفته شده است، اما متاسفانه عدم تدبير و درايت کارگزاران متعدد و متنوع حکومت سرانجام اين پرونده را به جايي رسانده اند که ملت ايران را از اين حق محروم مي سازد موضع گيري هاي غلطي که بيشتر مصرف داخلي دارد و براي حفظ اندک نيروهاي وفادار جلوگيري از ريزش آن ها صورت مي گيرد بر گسترش هر چه بيشتر بي اعتمادي بين المللي منجر گشته و مسير پرونده را به جايي رسانده که حتي کشورهاي غير متعهد نيز به اجماع راي عليه ايران مي دهند. دستگاه ها و کارگزاران متعدد و متنوع سياست خارجي از موضعي سرسختانه و نرمش ناپذير در داخل شروع مي کنند و به نرمش و کوتاه آمدن در خارج و پاي ميز مذاکره ختم مي نمايند. در داخل عده اي روزي پروتکل الحاقي را ننگين تر از قرار داد ترکمانچاي مي دانند و بعد از بهره برداري هاي غلط خود در داخل از موضع ضعف وارد مي شوند و بعد از تمکين به خواست بين المللي متاسفانه با سو استفاده از تاريخ اسلام همان قرار داد را صلح حديبيه مي خوانند وملتي حيران که راه طولاني از قرار داد ترکمانچاي تا صلح حديبيه چگونه طي شده است؟ آيا واقعا آنان دچار فراموشکاري شده اند يا شعور و عقل مردم نظاره گر را دست کم گرفته اند؟
شايد اگر قرار بود نکته مثبت حداقلي از دولت اصلاحات گفته شود، زمينه سازي براي جلب وجذب سرمايه هاي خارجي است اما متاسفانه حداقل کارهاي صورت گرفته در حال زايل شدن است و عده اي تصميم گرفته اند تا ثابت کنند 8 سال راه طي شده عبث و بيهود ه بوده و مي بايست به نقطه شروع بازگشت؟! و همين اقدامات مجددا اين پرسش را به وجود مي آورد که فعاليت مثبت در اين ساختار چه جايگاهي دارد و مدافعان آن چه استدلالي دارند؟ دولتي که نمي تواند يک قرار داد اقتصادي به نمايندگي از ملت خويش امضا کند چه جايگاهي در ساختار قدرت دارد؟
به هر تقدير سال تحصيلي جديد با چشم اندازي نه چندان خوشايند به لحاظ نکات پيش گفته آغاز مي شود. اما عزم و کوشش جوانان و ملت ايران زمين مي تواند باتکيه بر سرمايه «اميد»، آينده اي درخشان و روشن را در پس ناکار آمدي ها وبي تدبيري ها ترسيم کند . هرگز نبايد از رفتن و گام برداشتن به سوي افق هاي گشوده به سوي روشنايي هراسيد و آينده هرگز از پيش ساخته نگشته اين ماهستيم که با تلاش خود آينده را مي سازيم. پس با عزم استوار خويش و تلاش گسترده تر آينده بهتر براي ايران زمين را ر قم بزنيم .
اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان سراسر کشور
دفتر تحکيم وحدت
مهر ماه 83