پیشکش به یاد استاد "ابراهیم پورداوود"
پر
ورد گارا ای
مزدا اهورا ای که
زمین وآب وگیاه را آفریدی به
من رسایی ونیروی تن وجاودانی روان
وخرد پاک ارزانی دار به من بده ای مز دا رامش
آسوده روزی آسوده زند گی آسوده رامش فراوان زند گی
فراوان پارسایی شیرین زبانی دین آگاهی ودانشی بزرگ وپیگیر شجاعتی
دلاورانه متانت هوشیاری وظیفه شناسی وبید اری وفرزندانی
برومند وزیرک نگهبان کشور انجمن آرا کامل الرشد
نیک کرداراز سختی رهاننده و هوشیار که
ترقی دهند خانه مراده مراشهر
مرا ومملکت مرا و
افتخار میهن
مرا
اوستا
نویسنده این مقاله به هیچ وجه خود را پیرو ایسمی نمی داند واقعیت را اگر بگویداز سیاست آنقدر سر در نمی آورد که بتواند ایسمی را به خود بچسباند و آنقدر هم از نعمت نادانی بهره مند نیست که پس از مطالعه چند جزوه وتورق یکی دو لغت نامه خود را صاحب نظر بپندارد پس در این نوشته ( همانطور که در زندگی روزمره اش) داعیه ای در مورد سیاست ندارد. و در نتیجه کشف و بر ملا کردن تلاش های بی وقفه ترکیه پاکستان و د ولت های عربی واخیرا آذربایجان شمالی در تجزیه وتضعیف ایران کاری نیست که از او بتوان چشم داشت.
نوشته آقای گلمراد مرادی را هم بعنوان یک بهانه برای مطرح کردن پرسش هایی که خواسته وناخواسته ذهن اش را به خود مشغول می کند به پیش می کشد .
شاید شگفت آور باشد اما تمام مقاله جناب گلمراد مرادی از یک اشتباه کوچک نشات گرفته است احتمالا به (دليل بيش از هشت ساعت كار در روز براي تهيه مخارج روزمره زندگيم، آنهم باسن حدودا شصت سه سال عمر، ديگر وقتي برايم باقي نمي ماند كه به راحتي فكركنم )
ایشان در ابتدای مقاله وزین شان نقش دیوي میکند که ناسیو نالیست است (همان میهن پرست که به زعم دکتر ذنب لایغفر است). دیکتاتور است. کورست و... سپس کمی از دست دیوی که نقش کرده اند می نالند ومواضع زخم خورده فر ضی را می مالانند والبته آمار می دهند که 47 درصد از اقوام ایرانی را فارسها والباقی 53را دیگر خلق ها!! تشکیل می دهند ( خدا پدرشان را بیامرزد آمار دیگر دوستان! را که جمع بزنید اقوام غیر فارس تمام جمعیت ایران را شامل می شوند)
باری پس از این همه صغری کبری چیدن. به عاملی که باعث شده است ایشان علی رغم اینکه (ديگر وقتي برايم باقي نمي ماند كه به راحتي فكركنم) زحمت نوشتن را به خود بدهند اشاره می نمایند واز یک نویسنده به گفته ایشان تربچه پوک!! نقل قول می کنند که:
(تجربهء تاريخی نشان داده است که، از بين سه عامل تعيين کننده ء قدرت ملی ( يعنی سازمان و امکانات و مديريت )، عامل مديريت، مهم ترين و تعيين کننده ترين عامل درايجاد قدرت ملی و بنوبهء خود حفظ منافع ملی است. ضعف در اين عامل، ضعف در عامل (( سازمان )) را در پی خواهد داشت و ضعف در عامل سازمان، ضعف در بهره برداری بهينه از امکانات را بدنبال خواهد آورد و باز هم از منظر تاريخی، ثابت شده است که کشور ايران، هر گاه از نظر مديريت ارتقاء پيدا کرده، بلافاصله، با توجه به توان و امکانات بالقوه، به سرعت قدرت ملی خود را افزايش داده و بخوبی توانسته است از منافع ملی خويش دفاع کند” )
و سپس با شتابزدگی ای مثال زدنی نتیجه می گیرند که :( . گمان نمي كنم اشتباه كرده باشم. منظور ايشان از ”ارتقاء مديريت و قدرت ملي”، حد اقل درتاريخ صدسال گذشته ايران فقط مي تواند زمان رضا شاه با حكومت مطلقه خود و ديكتاتوري محمد رضا شاه باشد، در غير آنصورت ما ”قدرت ملي” ديگري نداشته ايم! بطوري كه مي دانيم، رضاخان كوشيد تمام اقليتهاي ملي در ايران را زير نام مبارزه با فئوداليسم، سركوب كند و با كشتار كمونيستها سدي درمقابل نفوذ شوروي ايجاد نمايد و بكوشد كه زبان فارسي را از واژه هاي عربي پاك كند كه در اين آخري موفقيتي هم نداشت و پسرش نيز ضمن ادامه سياست پدر به دستور كساني كه اورا بر تخت سلطنت نشاندند يعني آمريكا و انگليستان، بزرگترين حق كشي را به خلقهاي آذربايجان و كردستان روا داشت. امروزه كه آبها از جوي رفته و ديگر خطري وجود ندارد كه سرمايه را تهديد كند، همه مدارك وزارت امور خارجه و سازمانهاي جاسوسي همين كشورهاي قدرتمند رو شده است و به ما نشان مي دهند كه مثلا تاچه اندازه اتهامات و ادعاهاي پوچ و دروغ اين آقايان عليه حكومتهاي خودمختار آذربايجان و كردستان ايران بي پايه و اساس بوده است. )
آیا نویسنده درمطلبی که ایشان نقل قول کرده اند ذکر نموده که هر صد سال کشورایران ازنظرمدیریت و قدرت ملي ارتقاء یافته است که استاد موشکافانه! نتیجه گرفته اند (. منظور ايشان از ”ارتقاء مديريت و قدرت ملي”، حد اقل درتاريخ صدسال گذشته ايران فقط مي تواند زمان رضا شاه با حكومت مطلقه خود و ديكتاتوري محمد رضا شاه باشد )
آيا حكومت دكتر مصدق( در همين صد سالي كه به اشتباه از كلام نويسنده دريافته اید) نتوانست به خوبی از منافع ملي دفاع كند؟
وسپس فر موده اند که (امروزه كه آبها از جوي رفته و ديگر خطري وجود ندارد كه سرمايه را تهديد كند،همه مدارك وزارت امور خارجه و سازمانهاي جاسوسي همين كشورهاي قدرتمند رو شده است) بگذريم از اينكه آبها نه تنها امروزه بلکه همواره از جوي رفته اند !؟ واين آسياب است كه آبها از آن مي افتد وخطر بر طرف مي شود
استاد محترم که می گویند (همه مدارك) به یاد می آورند که چگونه آمریکایی ها پس از گذشت سی سال که می باید اسناد کودتا 28 مرداد را منتشر می کردند قسمتی از آن را سوزاندند تا بدست تاریخ نویسان نیفتد ؟ نکند به نظر دکتر این هم دروغی است که ناسیونالیست های کور به خلق آمریکا !! می بندند؟
حال آیاامکان دارد استاد اندکی از آن منبع و ماخذ هایی را که نشان می دهد (تاچه اندازه اتهامات و ادعاهاي پوچ و دروغ اين آقايان عليه حكومتهاي خودمختار آذربايجان و كردستان ايران بي پايه و اساس بوده است.)را معرفی بفرمایید ؟.
بد نیست خوانندگان این مقاله واحیانا خود استاد جهت شناختن دم ودست گاه پیشه وری نگاهی به خاطرات خلیل ملکی که اتفاقا زاده تبریز وترک زبان بود و عمر ی را در زندان های مختلف رضا میر پنج ومحمد رضا گذراند بیندازند*
واژه شناسي استاد اما لطيفه محض است :
(بايد عرض كنم كه واژه خلق در فرهنگ سياسي بيشترين مصرفش از طرف انقلابيون روسيه شوروي و پيش از همه لنين و استالين بوده و بطوري كه همه ميدانند اين دو شخصيت هيچ كدام اعتقاد به خالق ناديده و آفريده هم نداشته اند!) ( از اصطلاح خالق نادیده و آفریده که" انشاء الله " غلط تایپی است می گذریم.)
يعني ميفرماييد مرحومان لنين واستالين وسط نطق روسي به يكباره واژه خلق را مصرف!! مي كردند ؟ و يا نه معادل واژه خلق در زبان روسي معناي (آفريده شده) را مي دهد ؟
اما جناب دکترتنها در کمدی نیست که دست دارند تراژدی را ملاحظه بفرمایید :
(من دراينجا مجددا تكرار ميكنم، كه به كوري چشم ناسيوناليستها، حد اقل ما كردها با حتا خلق ترك در تركيه اتاتركي كه كردهارا با شدت سر كوب مي كنند، مشكل نداريم. ما با حكومتهاي ديكتاتوري و ناسيوناليستهاي كور مشكل داريم و مطمئنا با آنها نيز تا پيروزي نهائي مبارزه خواهيم كرد)
دکترکه زیر سایه دولت معدلت گستر فدرال آلمان بسر میبرند ممکن است بفرمایند چه کسی از طرف همه کردها به خصوص کردهای ترکیه (و به گفته دولت ترکیه ترک های کوهستانی) به ایشان وکالت داده است که اینگونه بی پروا فتوی بی مشکلی صادر می کنند؟ میشود اعلام دارند اوجالان واوجالان ها برای چه مبارزه میکنند اگر مشکلی ندارند لابد خوشی شاخ به شکمشان میزند که این طور به استقبال مرگ وزنجیر می روند ؟ ویا نکند استاد اوجالان را کرد نمیداند؟ شایدهم اوجالان از زمره خلق حاکم بر ایران است!؟ که لباس مبدل پوشیده زبان کردی آموخته وحالامیخواهد ما بین ترکهای اتاترکی كه كردهارا با شدت سر كوب مي كنند و کردها که مشکلی ندارند را شکر آب کند؟ جسارتا جناب دکتر می شود بفرمایید که چرا شما با( خلق ترك در تركيه اتاتركي كه كردهارا با شدت سر كوب مي كنند) مشکلی ندارید ؟
ومي شود بفرماييد اين (حكومتهاي ديكتاتوري و ناسيوناليستهاي كور) كه شما با آنها مشكل داريد چه كساني اند وچه اعمالي انجام داده اند ويا مي خواهند بد هند كه از به شدت سركوب كرد ن هم بدتر است ا لبته از آنجايي كه خودتان كرد تشريف داريد زيره به كرمان بردن خواهد بود اگر ياد آوري كنم كه يكي از مصاديق به شدت سركوب كردن طناب به آلت تناسلي مردان مخالف ويا مظنون بستن وسر ديگر طناب را به دست همسرانشان دادن است تا به اجبار شوهران شان را در كوچه پس كوچه هاي آبادي بگردانند
نکند زمانی که این کلمات را می نوشتید در حالت(ديگر وقتي برايم باقي نمي ماند كه به راحتي فكركنم) به سر می بردید.؟
وآیا نتیجه منطقی سخنان شما این نخواهد بود که حكومتهاي ديكتاتوري و ناسيوناليستهاي كور جانوران بومی ایران اند و خلق ترك در تركيه اتاتركي كه كردها را با شدت سر كوب مي كنند نمی توانند دیکتاتور و ناسیونالیست کور باشند؟! ( جل الخالق)
همانگونه كه بنده در نوشته ها و نقدهاي پيشينم عرض كرده ام، مسئله بر سر ماهيت پان ايرانيستي و ناسيوناليستي تعداد بسيار اندكي از قلم بدستان جاه طلب و مفت خور است كه هميشه در كمين نشسته و منتظر فرصتي براي خودنمائي خويش اند. در واقع ميخواهند خود را به نيروهاي افراطي راست كه احتمال ميزنند در آينده قادر به تسخير قدرت خواهند شد، بيشتر بشناسانند
دکتر در این جا علاوه بر ذنب لا یغفر نا سیونا لیسم گناه دیگری را همانند همان ناسیونالیسم بدون هیچگونه توضیحی به سمع ونظر ما میرساند پان ایرانیسم .!!
انسان موجود پيچيده اي است وپيچيده تر مي شود هنگامي كه سياستمدار ميگردد از اين رو در مورد احزاب وافراد سياسي تنها پس از آشنايي طولاني وديدن اعمال افراد واحزاب مي توان به قضاوت نشست كه لابد دوستان فدراليسم دوست وتجزيه طلب چنين آشنايي دارند كه اميدواريم ما را هم بي نسيب نگذارند.
اما تا جايي كه بنده اطلاع دارم پان ايرانيست ها در زمان دكتر مصدق به دو گروه تقسيم شدند گروهي پايبند به دمكراسي كه در راس شان داريوش فروهر معروف وجود داشته است وگروهي ديگر طرفدار شاه و در نتيجه رود ر روي مصدق كه از اين دوگروه گروه دوم در كش وقوس تاريخ مضمحل گشت و ماند همان گروه اول
اينكه پان ايرانيست ها(همان حزب ملت ايرا ن)چه فكر ميكنند وچه مي خواهند بكنند بنده اطلاعي ندارم اما اين نكته را به خوبي ميدانم كه داريوش فروهر كه سمبل اين گروه است خود ( لر) بوده است يعني از خلق غير فارس ؟!
وديگر اينكه فروهر وهمسر ش هم که پان ایرانیست بوده اند به ناگزیرباید همین ماهیت خطرناک را داشته باشند با این همه مشخص نیست چرا بجاي اينكه همانند رهبران وسخنگویان" دوزیست " در آلمان و...اقامت کنند واز طرف يك قوم چند مليوني اظهار نظر كنند كه(ما كردها با حتا خلق ترك در تركيه اتاتركي كه كردهارا با شدت سر كوب مي كنند، مشكل نداريم) در سرزمين خود اقامت کردند ونه منتظر فرصت ماندند ونه خودنمایی کردند ونه خود را به نيروهاي افراطي راست بیشتر شناساندند ودر عوض حرفي را زدند كه خود به آن عمل مي كردند.واز دردي ناليدند كه خود نيزبا گوشت وپوست شان حس ميكردند.
advertisement@gooya.com |
|
حال آخرين لطيفه را بررسي ميكنيم تا پس از آن سوالات ام را ازجناب دكتر و دوستان شان بپرسم باشد كه اين بنده وتمام كساني را كه اين سوالات سوال آنها نيز هست را راهنمايي فرمایند.
((در حاليكه از هم اكنون ابتدائي ترين حق من، يعني آموزش به زبان مادري را از من دريغ مي كنيد و اگر من برايش دهان باز كنم، تجزيه طلبم ميخوانيد؟))
البته دکتر فاصله معقول را از اسلام مداران حاکم رعایت نموده اند اما بنده .هر آدمی را که ایشان نماینده درون مرزی خود اعلام نمایند به خرج خود درتمام نقاطی که به گفته ایشان خلق حاکم زندگی میکنند خواهم برد واگر نماینده ایشان تایید کرد که یک درصد از باصطلاح ایشان خلق حاکم! اجازه دارند كه به زبان مادري خود آموزش ببينند بنده تمام گفته هایم را پس میگیرم .
در مورد رسانه های تصویری وگفتاری هم که استاد انشاء الله به ماهواره دسترسی دارند ومی بینند که چه مغاک ژرفی مابین فرهنگ خلق حاکم!! و رسانه هاي جمهوري اسلامي وجود دارد.
و آيا جمهوري اسلامي كه ريز ودرشت باورمندان ونان خورانش حتي واژه هاي فارسي را با تلفظ عربي ادا ميكنند وبلا انقطاع فرهنگ اعراب را ترويج ميكنند نماينده فار س ها هستند كه شما از فارس ها به نام خلق حاكم نام ميبريد ؟(این خلق بر چه چیز حاکم است ؟)
آقای مرادی بنده از قومي (يا به قول شما خلقي) هستم كه مجموعا كمتر از يك مليون جمعيت را شامل ميشود آنهم در ايران وآذربايجان شمالي به بنده حق بدهيد كه پس از ديدن وضعيت تالش ها در آذربايجان شمالي به ريش هر چه مدعي مواجب بگير حقوق قوميت ها بخندم ؟
واگر قرار بر شمردن ستمها است كه اتفاقا شما وهمپالكي هايتان همين را ميخواهيد. اين غير فارس ها بوده اند كه به زور مي كوچاندند (صفويه) زبان خود را تحميل ميكردند (اعراب) ودر هنگامه مرگ وزندگي (مشروطه) خنجر از پشت ميزدند(كردها) قرار دادهاي نكبت بار مي بستند و چشم از كاسه سرفارسها بيرون مي آوردند (قاجاريه) دین ومذهب خود را باجنگ وکشتار سازمان یافته ونیافته تحمیل کردند( اعراب. صفویه. غزنویان)
همان يك مورد رضاخان كه اينطور از آن آويزان ميشويد مگر نه اينكه گماشته انگلستان بود و المأمور معذور
وبالاتر از آن چه طور است كه در ميان خلق ها به يك باره مازندراني ها حذف ميشوند نكند به خاطر اينكه مجبور نشويد رضا خان را مازندراني به حساب بياوريد ويا نكند خداي نكرده شما هم به مرض ناسيوناليست هاي كور مبتلا شده ايد وخلق مازندران را يك توهم و زبان مازندراني را لهجه اي از زبان فارسي ميدانيد ؟!
اگر بخواهیم تمام اشتباهات دانسته ونادانسته آقای گلمراد مرادی را ذکر کنیم مثنوی هفتاد من کاغذ شود اینست که
در اینجا کار را با نوشته ایشان پایان می دهیم وروی به همه دوستانی که تجزیه ایران را طالب اند ویا می خواهند
تاریخ را سروته به پیمایند و کشوری یکپارچه را فدرال کنند کرده ومی گوییم.
بد یهی است که شرط اول برای یک اقدام درست وتحت کنترل قدرت پیش بینی رخ دادها وحالات ممکن وپیش رواست در غیر این صورت معجزه خواهد بود اگرعمل شما علیه خواست های خود تان مورد استفاده قرار نگیرد.
برای نمونه دست اندر کاران تلاشهایی که به انقلاب 57 انجامید که با نادیده گرفتن این شرط به استبداد خون وجان تازه بخشیدند ؟
از ا ین رومایلم پاسخ سوالات زیر را از حضرات فدرال دوست و تجزیه طلب جویا شوم:
1- پس از اعلام تجزیه یا فدرال شدن ایران . در زمینه مرز جغرافیایی بر مبنای کدام قانون تصمیم گیری خواهد شد؟
برای نمونه بر چه مبنایی مرز مابین مناطق ترک نشین وکرد نشین تعیین خواهد شد ؟
به همین صورت مرز های مابین کردها وفارس ها . کردها ولرها . لرها وفارس ها . ترکها وفارسها . بلوچ ها وفارسها و....
اگر قرار است که روز تجزیه یا فدرال شدن را مبنا ی آرایش جغرافیایی اقوام قرار دهیم به چه علت روز تجزیه یا فدرال شدن ایران را باید به عنوان سال صفر پذیرفت.؟!
2- در هنگام فدرال شدن ویا تجزیه ایران آیا امکان دارد که هر شهری برای خود دولت تشکیل دهد ویا اعلام استقلال کند؟
یعنی اردبیل وتبریز وارومیه هرکدام پرچم وسرود و...مخصوص به خود داشته باشند همانند آلمان و اتریش و لیختن اشتاین که هر سه به آلمانی سخن می گویند اما واحدهای سیاسی مجزایی اند ؟
در صورت مثبت بودن جواب این تصمیم برپایه کدام منطق به اهالی فلان شهرک که خواستار شرایط مشابه اند تفهیم خواهد شد ؟
( برای روشن شدن موضوع پس از متلاشی شدن شوروی چچنی ها در روسیه وآبخازی در گرجستان خواستار استقلال شدند هر چند شوروی پیش از متلاشی شدن از جمهوری هایی تشکیل شده بودکه بر روی کاغذ لااقل دارای اختیارات وحدود وثغور مشخصی بودند با این همه هنوز کشت وکشتار ونابسامانی حاصل از فرو پاشی دامن گیر کشورهای میراث دار شوروی است )
3- پس از تجزیه ویا فدرال کردن ایران چه تصمیمی در مورد منابع طبیعی گرفته خواهد شد؟
مثلا در صدی از نفت خوزستان ویا خلیج فارس به بلوچ ها ویا خراسانی ها تعلق می گیرد؟
در صورت مثبت بودن پاسخ به چه دلیل؟
ودر صورت منفی بودن پاسخ آیا امکان دارد آماری ارائه کنند که چند درصد از مناطق ایران در صورت جدا شدن
ویا فدرال شدن با قحطی وگرسنگی مواجه نخواهند شد ؟
بهزا د ماسا لی
رشت - 27/5/1383
--------------------------------------------------------------------------------------------
*{ افکار تجزیه طلبانه ای را که بی ریا به کمک چند افسر قفقازی آغاز کرده بود وپیشه وری ادامه می داد
مورد تنفر اکثریت بزرگ آذربایجانیان ( از زحمت کش گرفته تا روشنفکران ) بود. وتنها پشتیبانان این افکار
مهاجرانی بودند که بدانستن زبان روسی بیشتر مفتخر بودند تا بدانستن زبان ترکی وهدف شان تامین حقوق ومنافع مردم آذربایجان نبود بلکه تامین منافع دولت شوروی در آذربایجان ود ر نهایت امر ادغام آذربایجان ایران در آذربایجان شوروی بود.}
( خاطرات سیاسی خلیل ملکی. انتشارات رواق . ص 391 )