ملت، دولت کارآمد می خواهد
هر دو جناح در پی محدود کردن فرصت بررسی مردم هستند
به تعدد کاندیداها معتقدم
ایران زیر بار تعهد به عدم خروج از NPT نخواهد رفت
اشاره: گفتگوی صریح و رو در رو با دکتر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام از هر زاویه که وارد شوی جذابیت های مخصوص به خود را دارد.
فرمانده سپاه در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی و مدرس توامان دکتری عالی جنگ و اقتصاد امروز ؛ عضو 16 ساله شورایعالی امنیت ملی در دیروز ، مسوول پیش نویس چشم انداز 20 ساله جمهوری اسلامی ایران (که اخیرا سند نهایی آن توسط مقام معظم رهبری به دولت ابلاغ شده است) و همچنین رییس کمیسیون تهیه پیش نویس سیاستهای کلی برنامه های سوم و چهارم کشور درمجمع تشخیص مصلحت ؛ و نهایتا چهره ای سیاسی که بویژه در آستانه هر انتخابات ، متغیری میانه برای حل معادله ریاست جمهوری ایران به حساب می آید، از جمله دلایل این جذابیت است.
وی در آستانه روز خبرنگار و برای تجلیل از زحمات این صنف آگاهی آفرین در جمع خبرنگاران ومسوولین خبرگزاری مهر حضور یافت وصمیمی و صبورانه نیز به پرسشهایی که تک تک خبرنگاران داشتند پاسخ داد. مشروح آنچه دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پرسش و پاسخ با "مهر" درخصوص مسائل روز جامعه از جمله انتخابات ریاست جمهوری ، شرایط کاندیدای ریاست جمهوری ، تئوری اتاق فکر ، کیفیت حضور مردم در پای صندوقهای رای ، پرونده هسته ای و ... گفت؛ چنین است:
سوال : شما درانتخابات پیشین ریاست جمهوری درحالی که همه ازفعالیتهای شما چنین استنباط می کردند که درانتخابات شرکت می کنید، از این کار امتناع کردید و دلایل فعالیتهای خود را صرفا فعالیت برای پرشورتر شدن فضای انتخابات بیان کردید. احساس می کنید که درشرایط حال حاضر هم لازم باشد تا عده ای فقط برای گرم کردن فضای انتخابات وارد میدان شوند تا شور و هیجان عمومی ایجاد و منجر به حماسه ای دیگر شود؟
-انتخابات یک تصمیم گیری ملی است وچون هر انتخابی در سرنوشت سیاسی کشور تاثیر مهمی دارد باید به آن اهمیت کامل و کافی داده شود، در انتخابات گذشته احساس می کردم که هر دو جناح سیاسی قصد دارند فرصت بررسی و تجزیه و تحلیل نامزدها و برنامه های آنها را برای مردم محدود کنند و به جز دو یا سه ماه فرصت بیشتری به مردم ندهند.
در این راستا من سه تا چهار ماه قبل از برنامه ریزی که هر دو جناح برای محدود کردن زمان مردم داشتند بحث انتخابات و نقدها را شروع کردم تا فرصت بیشتری برای تصمیم گیری به مردم داده شود.
اما برای انتخابات ریاست جمهوری نهم، هنوز تصمیمی برای حضور نگرفته ام و درحال بررسی پیشنهادهای گروههای مختلف هستم، از طرف دیگر منتظر چهره های کارآمد نسل دومی های انقلاب هم هستم . فکر می کنم در این انتخابات 25 میلیون نفر شرکت کننده داشته باشیم و به نظر می رسد مشارکت بیش از این به حضور همه جناحهای سیاسی بویژه افراد جدی تر در انتخابات نیاز دارد ضمن اینکه در انتخابات ریاست جمهوری جناح های سیاسی کمتر از 50 درصد تاثیر گذارند چون فرد خارج از گرایش های سیاسی نقش بسیار تعیین کننده ای در این عرصه دارد.
اگر افراد جدی وارد صحنه شوند حضور مردم در انتخابات از مرز 25 میلیون تن می گذرد اما اگر افراد جدی وارد نشوند همین حدود مشارکت خواهیم داشت. بنابراین دو مسئله برای مشارکت مردم مهم است یکی اینکه همه جناح های سیاسی وارد صحنه شوند و دوم اینکه نامزدهای جدی و کسانی که دارای حرف و برنامه جدیدی برای اداره کشور هستند وارد صحنه شوند، این دو پارامتر می تواند انتخابات نهم را پررنگ کند.
سوال: افراد جدی درکشور ما برای انتخابات ریاست جمهوری عده محدودی هستند اما در عرصه انتخابات گستره حضور افراد زیاد است، میان افراد جدی و تاثیرگذار بیشتر چهره های انقلابی مد نظر شماست یا چهره های جوانی که جدیتشان بر جوان بودنشان غلبه کند؟
- جدی بودن افراد قبل از اینکه به سابقه و تعلق سیاسی افراد برگردد به حرف ها و برنامه های واقعی برای حل مشکلات اساسی کشور بر می گردد که از سوی نامزدها مطرح می شود و به تعبیری به اعتماد مردم که بتوانند تشخیص دهند که نامزدها برنامه واقعی و جدی دارند.
الان چند مشکل اساسی در کشور داریم که کسانی که وارد صحنه انتخابات می شوند باید بتوانند راه حل های منطقی که مورد اعتماد مردم قرار گیرد ارائه دهند. عامل دوم جوهره نامزدها است که مردم خارج از بحث برنامه داشتن باید ازچهره نامزدها این قابلیت و ظرفیت رئیس قوه مجریه بودن را در آنها ببینند، مسئله سوم هم سابقه فرد از نظر انقلابی و وفاداری نسبت به مردم و معیار چهارم کارآمد بودن خود فرد و تیم همراه وی است. به هرحال اگر این معیارها در وجود نامزدها باشد چهره های جدی را می تواند به نمایش بگذارد و من فکر می کنم این چهره ها هنوز به صحنه نیامده اند.
البته جامعه ما پذیرش چهره های گمنام را هم دارد ، آنها می توانند با ارائه قابلیت از خود رویکرد مردم را از آن خود می کنند که قبلا هم شاهد این روند بودیم، در انتخابات دوم خرداد آقای خاتمی تقریبا یک چهره گمنام بود اگرچه قبلا در دولت ها حضور داشت اما مدت ها بود که کسی از وی شناختی نداشت لذا نباید این نکته را از نظر دور بداریم که ممکن است چهره گمنامی که کسی فکر نمی کرد بتواند نامزد شود وارد صحنه شود و حتی ممکن است جوان هم باشد و مردم هم رویکرد خوبی نسبت به او داشته باشند، حتی اگر افراد معروفی هم در صحنه باشند ممکن است همه آنها شکست بخورند ومردم به آن فرد جوان اعتماد کنند وسکان قدرت را به او بدهند که چنین کارکردی از سوی مردم ایران قابل پیش بینی هست. یعنی اینطور نیست که ما فکر کنیم حتما افراد باسابقه قدیمی که چهره هستند درانتخابات پیروز می شوند.
سوال : شما به تعدد حضور کاندیداها هم اعتقاد دارید؟ چون قبلا مطرح کرده بودید که بهتر هست که کاندیداها در اتاقی تحت عنوان نخبگان حضور داشته باشند و برنامه های خود را اعلام کنند و نهایتا دو یا سه نفر خود را برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری نهم معرفی کنند؟
- من معتقد به تعدد کاندیداها هستم، اتاق انتخاب یا اتاق نخبگان یک حلقه مفقودی در مردم سالاری های درحال توسعه است، کشورهای در حال توسعه چون دارای احزاب و نهادهای مدنی کاملی نیستند تا زمانی که مسئله توسعه یافتگی را پشت سر بگذارند ممکن است 20 تا سی سال یا بیشتر طول بکشد، در این مدت چه باید کرد؟ سوال اساسی این است که آیا ما می توانیم با یک مردم سالاری ضعیف انتخاب شایسته ای داشته باشیم و میزان خطا را در مردم سالاری های ضعیف کاهش دهیم و شایستگی را انتخاب کنیم، راه حل این است که این کمبود با نخبگان پر شود یعنی ضعف مردم سالاری در کشورهای در حال توسعه از طریق نخبگان پرشود.
مدل نخبگان نباید جایگزین انتخاب مردم باشد بلکه باید به عنوان مکمل انتخاب مردم به صحنه بیاید و راه حل این است که اتاق های انتخاب در کشورهای در حال توسعه وجود داشته باشد که نخبگان بخشهای مختلف مثل اقتصاد یا سیاست خارجی و غیره در این اتاق ها باشند و نامزدها بیایند و به مدت کافی نظرها و برنامه های خود را ابتدا به نخبگان بگویند و در نهایت نخبگان به آنها یک نظر یا امتیاز بدهند البته نه اینکه امتیاز قبولی دهند بلکه ازنظر فنی و تخصصی نمره شایستگی دهند و آن را درسطح مردم منتشر کنند و این موجب می شود که وقتی مردم وارد صحنه انتخاب می شوند هم خود شناختی نسبت به نامزدها وهم شناختی به واسطه نخبگان خواهند داشت.
در اتاق نخبگان برای نامزد نشدن افراد تصمیم گیری نمی شود بلکه در حقیقت کار مشاوره ای برای جامعه انجام می شود همانطور که هر تصمیم گیرنده ای یک مشاوری دارد جامعه هم برای تصمیم گیری در انتخابات نیاز به مشورت دارد و بهتر که این مشورت سیستماتیک و نظام مند باشد وعده ای از نخبگان کشور جمع شوند و در تصمیم گیری جامعه یک مشاوره فنی و تخصصی بدهند که در آن زمان مردم با چشم باز انتخاب می کنند و میزان خطا کمتر خواهد شد و اینطور نخواهد شد که پس از گذشت چند سال از انتخابات عده ای بگویند که اشتباه کردیم. ضعف مردم سالاری درکشورهای درحال توسعه امر توسعه را به شدت به تاخیر می اندازد و اتاق انتخاب در حقیقت تقویت کننده تصمیم گیری اجتماعی است البته در کشورهای توسعه یافته که نهادهای مدنی کارکرد خود را انجام می دهند چنین چیزی ضرورت ندارد اما در کشور ما بحث این است که آیا چند نفر در یک حزب می توانند برای یک جامعه تعیین تکلیف کنند، این حتما خطای بالایی دارد چون مسائل احساسی وجناحی در آن دخیل است چون احزاب ونهادهای مدنی ما پیشرفته نیستند. اگر چنین اتاقی می بود به آقای هاشمی و خاتمی توصیه می کرد که یا در دور دوم انتخابات شرکت نکنند و یا آنکه در برنامه و تیم همراه خود تغییر اساسی بدهند.
هر انتخاباتی دو قسمت دارد یکی نامزد شدن و دیگری انتخاب شدن . مرحله نامزد شدن در کشور از نظر سیاسی امنیتی توسط شورای نگهبان طی می شود که کافی نیست و تا زمانی که نهادهای مدنی به تکامل برسند باید یک مرحله دیگری طی شود که به تصمیم گیری جامعه در معرفی نامزدها کمک کند و آنهم یک مشورت تخصصی است که باید به مردم داده شود.
از این پس در ایران نامزدها باید مورد تجزیه و تحلیل کارشناسی قرار گیرند حتی از نظر فرهنگی یعنی کسانی که جنبه های فرهنگی را برای کشور ارائه می دهند به صرف اینکه انسان معتقد و خوبی است نمی توان وقت و انرژی و سرمایه ملی کشور را در اختیار او قرار داد، به نظر من در این انتخابات از نظر مسائل تخصصی و کارشناسی باید کمک جدی به مردم و جامعه در انتخابشان صورت گیرد که فکر می کنم چنین پیشنهادی می تواند راه گشا باشد.
سوال : شما تحلیل کردید که انتخابات تصمیم ملی است، تصمیم ملی همیشه یک تصمیم استراتژیک بوده و اگر راهبردی به بحث انتخابات نگاه کنیم مسئله مشارکت مردم تاثیرات درون مرزی و فرامرزی دارد، دورنمای انتخابات را اگر بنگریم ، یکی بحث انتخابات آمریکا و انتخابات در ایران است که نتیجه هردوی آن می تواند تاثیراتی را در دیپلماسی ما داشته باشد ، مسئله مهمتری بنام انرژی هسته ای داریم که اگر بدترین وضعیت ممکن آن را ارجاع به شورای امنیت بدانیم به نظر می رسد که مشارکت مردم با توجه به فاصله کم تا انتخابات ریاست جمهوری ایران در این زمینه بسیار تاثیرگذار است ، به نظر شما که در یکی از مهمترین نهادهای نظام قرار دارید بالابردن مشارکت مردم و کاستن از اختلاف سلیقه ها چه میزان می تواند بر فشارهای آمریکا تاثیرگذار باشد ؟
- در این رابطه دو نوع تفکر وجود دارد یک تفکر "یکدستی کردن امور" است که عده ای بر این باورند که باید نظام یکدست شود و عده ای هم معتقدند که باید مبنا را بر مشارکت بیشتر مردم بگذاریم و هر دو گروه در کشور حضور دارند، من فکر میکنم مساله کارآمدی و مشارکت قابل جمع هستند زیرا که حتی در همین فضا هم اگر همه جناحهای سیاسی با انتخابات مسئولانه برخورد کنند و با تمام توان وارد صحنه شوند مشارکت بالا خواهد بود ولی کارآمدی راه حل دیگری می طلبد و البته این بستگی دارد که منافع ملی را بطور جدی لحاظ کنیم و شرایط کنونی خارجی و داخلی ایران را جناحهای سیاسی در نظر بگیرند. فکر می کنم دوره مشارکت صرف را پشت سر گذاشتیم و مشارکت به تنهایی در انتخابات سال 84 کافی نیست ، این مشارکت باید همراه با کارآمدی باشد، همچنانکه یکدستی بدون کارآمدی هم فاجعه است.
اگر تیمی با آراء بسیار بالایی بر سر کار بیایند اما نتوانند اقتصاد ایران را متحول کنند و در سیاست خارجی ایران تحرکی ایجاد کنند و مسائل هسته ای و مشکلات ایران در فضای خارج را حل کنند. یکدستی و یا مشارکت بدون کارآمدی خاصیتی
نخواهد داشت و نقطه جدیدی که باید اتفاق بیفتد این است که در کنار مشارکت میلیونی باید کارآمدی را هم اضافه کنیم اگر دولت آینده ایران ناکارآمد باشد و از مشارکت پائینی برخوردار باشد از تهدید آمریکا به ایران خطرناکتر است و هیچ خطری در آینده برای ایران بدتر از یک دولت ناکارآمد با مقبولیت کم نیست، هم مقبولیت باید بالا باشد و هم کارآمدی ، حتی اگر حادثه دوم خرداد هم دوباره برای ایران تکرار شود نمی تواند مشکلات فعلی ما را حل کند.
ملت ایران نیاز دارد که در کنار مشارکت وسیع مردم ، یک دولت کارآمدی را بر سر کار بیاورد تا بتواند مشکلات امروز و آینده را حل کند بنابراین من بر هر دو عنصر مشارکت و کارآمدی تاکید می کنم، در حال حاضر مردم از این مجلس که عموما نیروهای ارزشی هستند انتظارات فوق العاده ای دارند که یک دولت ناکارآمد می تواند این مجلس و همه این انتظارات را نقش برآب سازد چون مجلس بدون یک دولت کارآمد نمی تواند کاری انجام دهد، یک تیم ناکارآمد در قوه مجریه می تواند مشکلات اقتصادی و مشکلات فعلی را در کشور عمیق تر کند و چون به احتمال قوی ممکن است دولت آینده به نحوی منتسب به نظام شود یک دولت ناکارآمد به نظام هم لطمه اساسی وارد می کند بنابراین ناکارآمدی ، نظام را دچار تهدید می کند اما کارآمدی می تواند ایران را از تهدیدات عبور دهد .
سوال : منظورما از جهت عددی و کمیت بود ، آیا مشروعیت نظام در نوع برخوردی که در فضای بین المللی با جمهوری اسلامی می شود می تواند بسیار موثر باشد ؟
- من قبول دارم، مشارکت حتما باید معیار باشد، ما امروز حتما باید میزان مشروعیتمان را در صحنه اجتماعی حفظ کنیم ضمن اینکه یک گام هم از دوم خرداد جلوتر برویم و آن گام مسئله تشکیل یک دولت کارآمد وفعال است.
سوال : آیا ما باید کارآمدی را راه حل همه مشکلات بدانیم ، آیا این کارآمدی می تواند مشکلات بین المللی ما را حل کند؟ آیا فکر نمی کنید این کارآمدی را باید تبیین کنید تا دوگانگی در عرصه داخلی ایجاد نکند؟
- من حل این مساله را در داخل می بینم ، در15 سال گذشته نگاه به خارج چه در دوره آقای هاشمی و چه در دوره آقای خاتمی کارساز نبود، سیاست تنش زدایی در حقیقت یک خط مشی بود برای اینکه سیاست خارجی ایران کارآمد شود اما دیدیم این سیاست که درست هم بود درعمل یک طرفه شد وایران امتیازات زیادی را داد و نتیجه مثبتی از تعامل با غرب و اروپا نگرفت بنابراین امروز باید یک تجدید نظر درسیاست تنش زدایی یک طرفه صورت گیرد کارآمدی از داخل آغاز می شود. کارآمدی یعنی اینکه در مدیریت و اقتصاد تحولی ایجاد شود. اگر این دو مسئله حل شود بطوریکه مردم کاملا در صحنه های مختلف فعال شوند و دولت بتواند مشکلات اقتصادی را حل و رشد اقتصادی را سرعت بدهد و توسعه یافتگی را جلوتر بیاندازیم . فضای بسیار خوبی در خارج از ایران فراهم می شود و اقتدار و بازدارندگی طبیعی حاصل می شود. شاید یکی از دلایلی که آمریکائیها هنوز مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران مقاومت می کنند امیدواری آنها به فروپاشی وضعف اقتصادی است که اگر اینها حل شود دلیل ندارد که در مقابل ما مقاومت کنند، و در این راستا در خارج از ایران هم گشایش حاصل می شود لذا باید کارآمدی را از داخل خانه خود شروع کنیم.
سوال : این مسائلی را که شما درخصوص کارآمدی مطرح می کنید آیا اهمیتش برای قبل از انتخابات است یا برای بعد از انتخابات؟
- قبل از انتخابات مردم باید با چشم باز وارد انتخابات شوند ، با بصیرت کامل وارد صحنه شوند، هر نوع عوامفریبی و اطلاعات ندادن و هرنوع تصمیم گیری پشت پرده برای مردم ، لطمه اساسی به کشور و نظام است و علت اینکه کارآمدی را باید قبل از انتخابات مورد تاکید قرار دهیم برای این است که راهکارهای آشنا شدن و بصیرت یافتن مردم را نسبت به این تیم هایی که می خواهند وارد صحنه انتخابات شوند افزایش دهیم که البته ابزار این کار رسانه ها هستند. خبرگزاری مهر می تواند برای این مسئله وقت جدی بگذارد که چه کند تا به شناخت مردم در خصوص کاندیداها کمک کند ، قاعدتا باید نخبگان را وارد بحث کند و از سوی دیگر مردم را مخاطب خود قراردهد و این تعامل را میان نخبگان با مردم در شناسایی کاندیداها و برنامه هایشان انجام دهد .
سوال : به نظر می رسد برای شکستن فضای گذشته باید روی احزاب سرمایه گذاری شود، چون احزاب راحت تر می توانند هم این فضا را بشکنند و هم آدم های متکثر را خلق کنند و فضای فعلی را نیز سالم کنند، اگر شما بخواهید این اتاقهای فکر را درست کنید با توجه به وضعیت قدرت و اینکه به هر صورت افراد دولتی می توانند بیشتر مانور دهند باز هم به شرایط قبلی برمی گردیم که افراد نمی توانند انتخاب های مختلف ومتکثر داشته باشند، در عمل احساس می شود که به نتیجه نمی رسیم؟
- راهکار عملی را باید پیدا کرد اتاق نخبگان انتخاب می تواند ضعف مردم سالاری را در حال توسعه یافتگی جبران کند ، بعضی آمدند مثل چین توسعه سیاسی را کنار گذاشتند ، نخبگان حزبی با اصلاحاتی که در خود انجام دادند، مثلا قدرت را از نسل دومی ها گرفتند و به نسل سومی های انقلاب چین دادند ، با یک کارکردهای عقلانی تلاش می کنند که خلاء مردم سالاری را در چین به نحوی حل کنند که امر توسعه یافتگی شتاب پیدا کند ، آنها مردمسالاری را کلا کنار گذاشته اند ولی ما نمی توانیم این مدل را انتخاب کنیم چون ما یک نظام قانونی داریم که باید در آن چارچوب عمل کنیم واز طرفی با ضعف مردم سالاری و ضعف احزاب و رسانه ها مواجه هستیم ، این ضعف به این دلیل است که احزاب در کشورهای توسعه یافته کامل هستند و تکامل پیدا کرده اند تمام کارشناسان را درون خود دارند اما احزاب ما امروز فاقد تجمیع کارشناسان کافی درون خود هستند، بیش از پنجاه درصد نخبگان ایران خارج از احزاب هستند ، هم اکنون سه چهارم اقتصاد دانان ایران بیرون از احزاب هستند درحالیکه احزاب پیشرفته دارای یک بنیه کارشناسی فوق العاده قوی هستند و می توانند نسبت به انتخاب نامزدشان از این بنیه کارشناسی استفاده و افراد جدی خود را وارد صحنه انتخابات کنند بنابراین نخبگان ما خارج از احزاب هستند و تنها آنها هستند که می توانند این خلا و ضعف مردم سالاری کشورهای درحال توسعه را پرکنند، ما باید از این نخبگان یک سازوکار درست کنیم و منظور من از اتاق فکر یک مکان فیزیکی نیست، این می تواند یک شورای رسمی باشد که بعدها حتی قانونی هم برای آن تدوین شود ، البته هرچه این اتاق نظام یافته و سیستماتیک تر باشد بهتر است چون نخبگان هم که بصورت فردی اظهار نظر می کنند جمع بندی اظهاراتشان برای مردم مشکل است ، نخبگان ابتدا باید خود به جمع بندی برسند و بعد نظرات نهایی را به مردم ارائه کنند و قصد آنها شناسایی و معرفی شایستگی ها باشد نه جایگزین شدن با مردمسالاری.
سوال : آیا این مدل"اتاق فکر" که جنابعالی مطرح کرده اید مثل مدل شورای روابط خارجی آمریکا است؟
- البته آن در واقع یک مدل پشت صحنه هست ولی این مدل خاص کشورهای در حال توسعه بخصوص خاص کشور ما می تواند باشد چون نخبگان در ایران دارای تاثیرگذاری خوبی هستند و مردم به آنان اعتماد دارند اگر چه بعضی اوقات نخبگان حوزوی اثرگذاری بیشتری پیدا می کنند و برخی وقت ها نخبگان دانشگاهی ، اما اصولا عموم نخبگان در ایران جایگاه خوبی در ذهن مردم دارند و همه این نخبگان از طریق احزاب نمی توانند تاثیرگذار باشند و مشورت بدهند ، خوب چه باید کرد؟
اینجا خلائی هست و باید برای آن فکری کرد ، من اسم آن را می گذارم اتاق نخبگان انتخابات، اما منظورم ارتباطی و تعاملی است بین مردم در تصمیم گیری ملی خود با نخبگان ، این ارتباط و تعامل را باید برقرار کرد و خود نخبگان هم باید با یکدیگر ارتباط داشته باشند تا نظرات جمع بندی شده را به مردم ارائه دهند تا مردم بتوانند از این نظرات به تشخیص برسند و گرنه اگر اختلاف نخبگان بصورت جداگانه در اختیار مردم گذاشته شود مردم بازهم نمی توانند تشخیص دهند و دچار نوعی سردرگمی می شوند ولی این جمع بندی ها می تواند سازمان یافته شده به مردم منتقل شود.
سوال : بررسی کارآمدی افراد و نیروها چه برای نخبگان و مردم نیاز به اطلاعات دارد ، متاسفانه در کشور ما اطلاعات از طریق رانت های خاصی توزیع می شود و همه نمی توانند اطمینان داشته باشند که از یک محل خاصی می توانند اطلاعات دقیق را بگیرند، و تا وقتی مشکل دسترسی به اطلاعات حل نشود نه نخبگان و نه مردم نمی توانند ارزیابی واقعی نسبت به عملکرد مسئولین قبلی یا کسانی که میخواهند وارد صحنه شوند داشته باشند، آیا فکری در این خصوص کرده اید؟
- اطلاعات یک بحث جدی در کشورما است و باید به یک نظام جامع اطلاع رسانی درکشور برسیم که از مالکیت معنوی گرفته تا در اختیار گذاشتن اطلاعات توسط مدیران صاحب اطلاعات را شامل شود که اگر از این اطلاعات به موقع استفاده نشود هزینه های جدی وارد می شود و محروم کردن مردم از اطلاعات برای تصمیم گیریشان در حقیقت اخلال ایجاد کردن درتصمیم گیری ملی است. بسیاری با جلوگیری از انتشار اخبار و اطلاعات برای تصمیم گیری های ملی خسارتهای جدی به نظام وارد می کنند.
کسانی که مانع از رسیدن اطلاعات به مردم می شوند باید مجازات شوند به همان میزانی که اگر کسی اسراری را فاش کند مجازات می شود ، در یک نظام جامع اطلاع رسانی این مسئله را می توان حل کرد .
سوال : شما مطرح کردید که ما نیاز به مشارکت مردم و کارآمدی داریم با توجه به شرایط موجود به نظر می رسد که ما احتیاج به مشارکتی داریم که اسم آن را حماسه بگذاریم و حماسه زمانی ایجاد می شود که تکثر کاندیداها را داشته باشیم، آیا در نهایت شما فکر می کنید نظام یکدست باشد به نفع مملکت است یا اینکه مثلا مجلس و شوراها از یک طیف باشند و رئیس جمهور از طیف دیگری ؟
- یکدستی بدون تکثر یک نوع خفگی و عدم پویایی بوجود می آورد و تکثر بدون وحدت خسارات خود را دارد، من یک تکثر وحدت آمیز را قبول دارم ، لذا یکدستی اگر به معنای این است که یک گروه خاصی در همه جای کشور مسلط شوند این به یک انسداد کشیده می شود و تجربه هم نشان داده که این رویکرد ناموفق بوده است، اولا پس از مدتی در همان یکدستی اختلاف بوجود می آید و ثانیا پس از مدتی چالش ها را زیاد می کند جامعه ایران اصلا جامعه متکثر است که کسی قادر نیست این واقعیت را نادیده بگیرد اما می توان تکثر را به وحدت رساند به همین دلیل مبارزه کردن با تکثر یک جاده بن بست است. باید تکثر را مدیریت کرد.
یک بخش از کارآمدی دولت یعنی اینکه بتواند از تمام ظرفیت های ملی استفاده کند و در عین تکثر از گروه های مختلف در اداره کشور استفاده کند یعنی یک " دولت متکثر به وحدت رسیده در حل مشکلات اساسی کشور"، در غیر این صورت اگر یکدستی به این معنا باشد که ما تکثر نداشته باشیم و از همه ظرفیت های مدیریتی و کارشناسی نتوانیم استفاده کنیم قاعدتا بیرون کردن یک بخش قابل توجهی از شایستگانی است که میتوانند به ملت ایران و نظام خدمت کنند و محروم کردن جامعه از این توان بزرگ قابل پاسخ نیست .
در کشورهای توسعه یافته بدلیل اینکه ظرفیتها به اندازه کافی رشد کرده است هر گروهی که به سر کار می آید قابلیت اداره را دارد اما در ایران و کشورهای در حال توسعه گرفتن این پزها غیر منطقی وجاهلانه است ، پز توسعه یافتگی در کشورهای در حال توسعه یا از روی جهل است یا برای سوء استفاده از افکار عمومی است ، به همین دلیل باید ظرفیت را بالا برد تا بتوان از ظرفیتهای ملی استفاده کرد. اشکالی نیست که گروهی خاص در دولت بر سر کار بیایند اما مهم این است که این گروه آیا می خواهد فرمول یکدستی را به معنای تسویه حساب با گروههای مقابل انجام دهد که اگر این طور باشد این مبارزه طلبی با ظرفیت های ملی است و جواب نخواهد داد.
سوال : تکثری که شما می گویید در کشورما الزاما کارآمدی را ایجاد نمی کند یعنی در شرایط موجود، قضیه به ظاهر ساده ای مثل نمایشگاه بین المللی برای ما معضل می شود ؟
- این یک معادله دو طرفه است که شما از هر طرف آن را حل کنید با زیان مواجه هستید مگر اینکه متغیر سومی را وارد معادله کنید . آن این است که ما باید تکثر را در چارچوب قانون بپذیریم و آن را به وحدت برسانیم ، این همان کارآمدی اداری است به شکلی که در دنیا پست های سیاسی را از پست های کارشناسی تفکیک می کنند و کسی حق ندارد که به کارشناسان به این دلیل که جزو تیم و جناح آنها نیست دست بزند ، مشخص می کنند که هر دولتی که می آید حق دارد چه پست هایی را تغییر دهد .
آنچه که اصالت دارد این است که یک کشور به بهترین نحو اداره شود و برای این کار یکسری پست هایی هستند که حتما باید از نظر سیاسی با تیمی که وارد قدرت شده است هماهنگ شود ، اما یکسری پست های کارشناسی هست که اگر بخواهند از نظر سیاسی هماهنگ شوند کشور با بن بست مواجه می شود و ممکن است فروپاشی ایجاد شود.
با نظام مند کردن این مسئله می توان یکدستی را در برخی جاها پیاده کنیم و درمسائل کارشناسی به هیچ وجه اجازه ندهیم که دولتی ها در پست های کارشناسی تغییر سیاسی و جناحی ایجاد کند، در عین اینکه یک مجمع الجزایر بدون مدیر و وحدت خساراتی خواهد داشت ، اما فکر می کنم که در ایران پس از گذشت 25 سال از انقلاب می توان وارد مراحل پیچیده تری از اداره کشور شویم و روشهای چند بعدی را بپذیریم و از این حالت سادگی و یک بعدی در اداره کشور خود را خارج کنیم در غیر این صورت مشکلات کشور همچنان باقی می ماند.
سوال : آیا نهادی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام برای عملیاتی شدن این بحث در کشور و میان ارکان مختلف نظام کاری را انجام می دهد؟
- مجمع تشخیص در جهت گیری های نظام مثلا در چشم انداز بیست ساله ویژگی های جامعی را ترسیم کرده است که تمام این مسائل در آنجا آمده است. اما برنامه ریزی کردن برای این ویژگی ها به عهده قوای سه گانه است و از مجمع به پائین است.
سوال : این بحث تکثر در جامعه ما ساختاری است اصلا معنی دموکراسی هم تکثر است ، در حال حاضر در اواخر کار یک دولت هستیم که هشت سال در مملکت کارکرده است ، معنای تکثر در نهادهای مدنی متجلی می شود یعنی رسانه ها مطبوعات و احزاب و NGO ها ، به هر حال این نقش هنوز شکل نگرفته و هر کسی هم که بخواهد این مسئله را فعال کند به ناچار پشت سرش یک حزب سیاسی وجود دارد و هزینه آنها را هم باید بپردازد. باز نتیجه تکثر در بدنه کارشناسی چیزی جز نقد نیست. بسیاری از کارشناسان معتقدند یکی از مشکلات عمده دولت آقای خاتمی این بود که از لفظ تکثر بسیار استفاده می شد اما متاسفانه اجازه نقد کارشناسی وجود نداشت ، هرکسی می خواست دولت را نقد کند به نوعی مورد هجوم شدید قرار می گرفت ومخالف خاتمی و دولت و اصلاحات خطاب می شد ، با توجه به این توضیحات ارزیابی خود را از دو دولت گذشته توضیح دهید ؟
advertisement@gooya.com |
|
- چهار سال اول دولت خاتمی مثبت بود ، نزول دولت خاتمی در چهار سال دوم شروع شد و در کارنامه آقای خاتمی ایجاد شور و نشاط سیاسی در ایران و ایجاد امیدواری سیاسی خوبی در جامعه ما پدید آمد و مسئله دوم این بود که در صحنه سیاست خارجی ایران یک گشایش بین المللی شکل گرفت و دیگر اینکه به موضوع تامین اجتماعی و توجه به اقشار محروم درنهادهای دولتی مثل کمیته امداد ، بنیاد جانبازان و بیمه توجه جدی شد، مسئله تامین اجتماعی به عنوان یک گرایش مثبت دولت آقای خاتمی قابل توجه است ، اما این فضای خوبی که درچهارسال اول بوجود آمد باید درچهارسال دوم به ثمر می نشست و مورد بهره برداری قرار می گرفت .
در سیاست خارجی ایران دستاوردهای چندان مثبتی به وجود نیامد. توافقنامه اقتصادی ما با اروپا امضا نشد، بحران هسته ای هم شکل گرفت، درسیاست داخلی باید پس از آن شور و نشاط ، نهادهای مدنی یک رشد جدی می کردند، این اتفاق صورت نگرفت، درمسئله تامین اجتماعی با وجود اینکه فعالیت های خوبی صورت گرفت نارسایی هایی دربیمه خدمات درمانی یا تبعیضهای بخش های دولتی نسبت به بخش های مردمی در مسئله بیمه های اجتماعی وجود دارد که موجب شد تلاش برای تامین اجتماعی مردم به خوبی محقق نشود و تبعیض و فساد نیز عمق بیشتری گرفت.
بنابراین دوره دوم خاتمی که دوره بهره برداری بود دوره موفقی نیست. یکی ازعلل موثر آن به مساله نقد برمی گردد که یکی از ساز و کارهای پیشرفت در دولت خاتمی بود اما از مسیر خود منحرف شد و به جنگ و جدال رسید ، نقد در دوره خاتمی می توانست کاملا بصورت کارشناسانه و حقیقی و سازنده صورت گیرد اما این نقد عمدتا یک طرفه بود و هیچ راه تعامل مقابل برای این نقد یکطرفه وجود نداشت و نقد به انتقام کشی وجدال سیاسی تبدیل و از مسئولیت پذیری خود خارج شد.
ما به شدت به نقد نیاز داریم وممکن است پس از دولت خاتمی مسئله نقد به عنوان امر منفی تلقی شود و تا مدتی از فضای سیاسی کشور کنار رود که این امر موجب خسران است ، ما باید از تجربه دولت خاتمی به یک جمع بندی در سطح نخبگان و رسانه ها برسیم و به نقد ، ارزش و بها بدهیم و آن را درجاده تاثیرگذار خود پیگیری کنیم لذا می توان همین موضوع را به بحث گذاشت که یک نقد سازنده و تاثیرگذار چه ویژگیهایی باید داشته باشد.
مناظره در کشور ما خیلی کم صورت می گیرد ضمن اینکه نقد باید دو طرفه و بصورت مناظره باشد ، اوائل انقلاب مناظره مسئله بسیار مهمی بود و تاثیر بسیار مثبتی در جامعه داشت چون همه چیز بصورت شفاف با حضور طرفین صورت می گرفت و فضا را واقعی می ساخت و مردم را در تصمیم گیری سیاسی بالنده می کرد.
سوال : آیا شما این عبارت را که نگذاشتند دولت کار کند قبول می کنید، آیا واقعا عده ای نگذاشتند که دولت کار کند؟
- این برداشت با فلسفه دولت مغایر است، چون دولتها درست شده اند که این نه ها را در جامعه حل کنند در غیراین صورت دولت اصلا معنا ندارد، دولت برای این است که نگذاشتن های درون جامعه را حل کند ، به نظر من این فرار از مسئولیت است البته کارشکنی ها در هر دولتی هست اما اینها بخشی از موانع هستند و دولت باید برای عبور از موانع، تدبیر داشته باشد، چون پشت هر کارشکنی ممکن است حقی وجود داشته باشد و باید آن بخشی که حق است را با تعامل پذیرفت و بخشی هم غیرواقعی است که اگر نیازی به دادن اطلاعات در این خصوص هست باید انجام شود و به نظر من بسیاری از نگذاشتن ها را می شد با تعامل حل وفصل کرد اما متاسفانه در دوره گذشته تعامل بسیار ضعیف بود، البته در این دوسال اخیر یعنی از انتخابات شوراها به این طرف تعامل بین قوای سه گانه خیلی بیشتر شد که می توانست از 7 سال پیش شروع شود.
سوال : دوره دوم دولت آقای خاتمی با یکسری تحولات عمده در سطح بین المللی مواجه شد که بطور مشخص حادثه 11 سپتامبر و تغییرات در توپوگرافی سیاسی منطقه را می توان مثال زد ، به نوعی مشاهده می شود که خواسته یا ناخواسته انفعالی بر سیاست خارجی کشور تحمیل شد ، با توجه به اینکه به نظر می رسد باید پذیرفت دستگاه سیاست خارجی ما دارای آن تبحر و تدبیر لازم برای مدیریت بحرانها نیست ارزیابی شما از سیاست خارجی ایران چیست؟
- جهان اسلام امروز جهان اسلام دهه اول انقلاب نیست و منطقه ای که ما در آن زندگی می کنیم، منطقه چند سال پیش نیست، نظام بین الملل درچند سال گذشته از حالت دوقطبی خارج شد، البته به نظر من هنوز نظام بین الملل جدید شکل پیدا نکرده است، در جهان اسلام زمانی تمام جهان مخاطب انقلاب اسلامی ایران بود و بیداری اسلامی به معنای انقلاب اسلامی ایران بود اما امروز بیداری اسلامی درجهان اسلامی تغییر ماهیت داده و گروههای جدیدی مثل طالبان ، القاعده، جبهه نجات الجزایر، گروه اسلامی ترکیه آمده اند و فضای جهان اسلام را از آن ماهیت اولیه خود خارج کرده اند و یک تکثری پیدا کرده اند که تفکر انقلاب اسلامی ایران یکی از این تفکرات است .
در حالیکه زمانی تفکرانقلابی ایران یک تفکر غالب بود و از طرف دیگر محیط منطقه هم تغییر کرده است، نمی شود این همه تحولات صورت بگیرد اما رویکرد ما در سیاست خارجی تغییر نکند لذا هم اکنون در سیاست خارجی دو رویکرد وجود دارد که به نظر من هر دو اشتباه است. یک رویکرد وابستگی و دیگری انزوا یا بی طرفی است که هیچکدام قادر نیست که سیاست فعالی داشته باشیم به همین دلیل در برخی جاها ایران با سکوت خود با نظام بین المللی همکاری کرده اما بدون مزد، پس این رویکرد باید عوض شود نه ایران منزوی و نه ایران وابسته هیچکدام در آینده برای ما جوابگو نیست.
ما در سیاست خارجی تجربه و آگاهی کافی نداریم و بسیاری از سیاستمداران ایران دنبال این فرمول گمشده هستند که چگونه از انزوا خارج شویم اما وابسته نشویم که باید کشف شود، البته بیش از یک سال است که گروهی را درست کرده ایم که روی این رویکرد بحث می کنند و به یک ایده ای رسیده ایم، رویکرد جمهوری اسلامی از این حالت باید خارج شود چون نه ایران وابسته جواب می دهد و نه ایران منزوی ، به یک رویکرد سوم باید روی آوریم، من آن رویکرد را ایران منطقه ای می دانم که بعدا توضیح می دهم مسئله دیگر دیپلماسی ضعیف در ایران است، که این در طول 25 سال گذشته وجودداشته است.
هنر دیپلماسی به این است که از یک واقعیت کوچک استفاده های فراوانی درصحنه بین المللی می برد، دیپلماسی درحقیقت مدیریت روابط خارجی است که در کشور ما ضعیف بوده است .
ما درجنگ ایران و عراق و طی بیست و پنج سال گذشته ضعف دیپلماسی داشتیم ، قطعنامه 598 خیلی دیر تصویب شد. باید زودتر انجام می شد یعنی باید پس ازعملیات فاو تصویب می شد در صورتی که بعد از فاو بدون بهره برداری از آن ناچار شدیم، عملیات کربلای 5 را انجام دهیم و بعد هم دو سه عملیات دیگر تا قدرتهای بین المللی با فشارهای نظامی ایران و نه مهارت های دیپلماتیک قطعنامه 598 را صادر کردند البته این قطعنامه افتخارآمیز است چون اکثر بندهای 8 گانه آن به نفع ایران نوشته شده است ولی نمی شود که عملیات فراوانی انجام داد و همه دنیا را تهدید کرد تا اینکه دیپلماسی پیش رود این دیپلماسی غیرفعال است، باید با حداقل هزینه بهره های مهمی را در سیاست خارجی گرفت.
این بدان معنا است که اگر در مذاکرات هسته ای جدیت اروپائی ها را در منع پیشرفت های هسته ای ایران کمتر از آمریکا برآورد کنید در اشتباهید ، از قبل معلوم بود که اروپائی ها از آمریکائی ها در اینکه ایران اصلا فن آوری هسته ای نداشته باشد تند ترند ، اگر دیر این مسئله را تشخیص بدهید ممکن است طرفهای بازی را بد انتخاب کنید و زمان را از دست بدهید ، اینکه بین آمریکا و اروپا رقابت وجود دارد درست است اما این تشخیص ، تشخیص دیگری هم می خواست و آن این بود که درعین حال که این دو با هم رقابت دارند و ایران می تواند از آن استفاده کند، اروپائی ها بیش ازآمریکائی ها مخالف فن آوری هسته ای حتی صلح آمیز ایران هستند و اگر این تشخیص داده نشود اشتباه خواهید کرد و دیپلماسی به انحراف می رود چون مرزهای اروپا با ایران خیلی نزدیک تر از آمریکا است و آنها از پیشرفت های هسته ای ما احساس خطر بیشتری می کنند ، حتی همین الان می شود پیش بینی کرد که در مسئله سلاحهای موشکی که پس از این مطرح خواهد شد اروپائی ها خیلی تندتر از آمریکائی ها باشند، بعنوان مثال منافع اروپا سواحل مدیترانه است و حاضر هستند روابط استراتژیک با لیبی داشته باشند اما این روابط را به راحتی با ایران برقرار نمی کنند ، این چه تشخیصی است که ما فکر می کنیم اروپائی ها کشته و مرده روابط استراتژیک با ایران هستند. اگر دیپلماسی تشخیص های این چنینی را نداشته باشد به اصطلاح به خودمان گل زده ایم ، مسئله دیگر در دیپلماسی مهارت است که فوق العاده مهم است و فکر می کنم دیپلماسی و تغییر نکردن در رویکردها از ضعفهای سیاست خارجی ماست که باید اصلاح شود.
سوال : در حال حاضر پس از اینکه بخشی از بازی را باختیم باید به لحاظ دیپلماسی در پرونده هسته ای و ارتباط با اروپا چه باید بکنیم آیا رویکرد جدیدی را باید مدنظر داشته باشیم؟
- کار با اروپا باید آگاهانه باشد بنابراین ممکن است که ما در دنیا کشور قابل اعتمادی پیدا نکنیم اما این بدین معنا نیست که نباید با آنها کار کنیم اما اگر این کار کردن آگاهانه نباشد سر ما کلاه می رود و با دو تا لبخند فریب می خوریم به همین دلیل معتقدم باید همکاری آگاهانه ومنطقی و دوطرفه با اروپائی ها داشته باشیم، یعنی معنا ندارد که امتیازات را از ما بگیرند اما هیچ امتیازی ندهند.
ما درابتدای مباحث هسته ای ایران سوار اسب بودیم و تمام اطلاعات در اختیار ما بود ، مثلا یکی از منافقین مسائلی دروغ را مطرح کرده بود و می آیند به شما رودست می زنند که ما همه اطلاعات را داریم خوب اگر این اطلاعات را دارند مطرح می کنند، یعنی اینکه در اصل هیچ اطلاعاتی تا قبل از بازرسی ها از ما نداشتند و همه حرفهایی که می زدند دروغ بود چون خودشان مطرح کردند که نمی دانستند.
در حال حاضر هم چطور می شود که بدون اطلاعات پرونده ما را به شورای امنیت ببرند یا بدون اطلاعات به ایران حمله کنند ، اصلا ما هیچ ترسی نه آن موقع داشتیم و نه الان ، مطمئن هستیم که اصلا ایران محلی برای حمله نیست اگر حمله محدودی هم کنند محکوم آنها هستند وقهرمان ما هستیم و ما با این قهرمان بودنمان خیلی کارها می توانیم انجام دهیم و فضای کار برای دیپلماسی ما و اقدام علیه دشمن آماده می شود، بنابراین باید کار با اروپا را آگاهانه ادامه دهیم ، دیگر اینکه در روابط خارجی و دیپلماسی باید برنامه ای برای هرگروه داشته باشیم و درحقیقت برای امتیازات جدول زمانبندی داشته باشیم و گامهای طرف مقابل را باید در این جدول بیاوریم .
در حال حاضر می خواهند ما را در گوشه ای از رینگ نگهدارند و گفته اند صبر کنید تا چندین جلسه آژانس طی شود تا تعیین تکلیف کنیم که پرونده شما بسته می شود یا خیر، در حالیکه در تمام دیپلماسی ها دنیا یک گام طرف مقابل برمی دارد یک گام ما بر می داریم و این یعنی استراتژی و کشوری که جدول زمان بندی ندارد یعنی استراتژی ندارد که این نکته هم در روابط خارجی ما مهم است . دیپلماتهای ما در حال حاضر از سوی ستاد وزارت امور خارجه حمایت نمی شوند، ما بهترین دیپلمات ها و کارشناسان سیاست خارجی را در ایران داریم اما ستاد وزارت خارجه باید آنها را در صحنه عمل پشتیبانی کند یعنی یک کار نرم افزاری فوق العاده ای باید پشت سر دیپلمات ها در ستاد وزارت خارجه صورت گیرد و دست دیپلمات های ما را درصحنه پرکند که این قسمت کار ضعیف است.
سوال : هنگام برگزاری نشست تهران خبرگزاری مهر تاکید کرده بود که دادن تعهدات به اروپا باید گام به گام باشد و اینگونه نباشد که ما تعهدات کاملی را بپذیریم وطرف بگوید اول همه را شما اجرا کند بعد من فکری می کنم ! ازسویی دیدگاهی از تیم مذاکره کننده بشدت دفاع می کند و گروه دیگری خرده می گیرند که دیپلماتهای بهتر و خبره تری هم داشتیم که از صحنه بازماندند. دیدگاه شما چیست؟
- در مذاکرات تهران و بروکسل زحمات زیاد و دلسوزانه ای از سوی هیات ایرانی کشیده شد اما دستاورد کمتر از انتظار بود ، اولا به ما قول داده بودند که پرونده هسته ای ایران را در مدت معقولی ببندند اما باوجود گذشت یکسال محقق نشد ، مسئله بعدی همکاری تکنولوژیک اروپا با ایران بود که آن هم محقق نشد و ثالثا بحث توافقنامه اقتصادی بین ایران و اروپا بود که با وجود اینکه قبلا تعهد کتبی داده بودند و برای بار دوم بصورت شفاهی قول تسریع کار را داده بودند اما اصلا انجام نشد و این بحث ها نشان می دهد که دستاورد کمی داشتیم .
یکی از دلایلش هم این بود که تیم دیپلماسی ایران به اروپا بیش از حد اعتماد کرد و در راستای تاکتیکی که داشتیم باید انگیزه های اروپائی ها را خوب تشخیص می دادیم و در آن چارچوب برخورد می کردیم ، البته همکاری و هماهنگی در تیمهای مذاکره کننده ساده نیست چون یک بخش فنی بوده ، یکی امنیتی بوده و بخش دیگر سیاست خارجی بوده که به هرحال هماهنگی اینها مطمئنا باید با مدیریت پروژه تحقق پیدا کند که بدلیل اینکه مدیریت پروژه از طرف کلیت نظام و مقام معظم رهبری و روسای قوا مورد تایید قرار گرفته بود می توانست این هماهنگی را ایجاد کند.
در آینده یک بخش از فشارها و جوسازی ها برای این است که ایران برای زمان بسته شدن پرونده کوتاه بیاید و فشار نیاورد البته بعضی حتی می گویند که تهدید جدی است وممکن است حمله نظامی کنند اما من در وهله اول این را یک فشار می دانم که می خواهند از فشاری که ایران وارد می کند که پرونده بسته شود و غنی سازی آغاز شود فرار کنند . ایران با یک تهدید کوچک از میدان بیرون نمی رود و منافع ملی خود را ادامه می دهد، و ما باید یک برخورد منطقی داشته باشیم ، اولا از این جوسازیها نترسیم و حقوقی که قرار است در راستای مسائل هسته ای داشته باشیم زیرنظر سازمان ملل بگیریم و غنی سازی را در چارچوب پروتکل ها ادامه دهیم . دوستان ما الان که موقع چیدن این میوه رسیده کوتاه نیایند و اجازه ندهند که پرونده به تاخیر بیافتد یا غنی سازی به تاخیر بیافتد.
سوال : اما برخی منابع خبری اعلام کردند که در مذاکرات پاریس برخی دیپلمات ها عنوان کرده اند که تضمین می دهیم که هیچگاه از NPT خارج نشویم ، این تناقض مفهومی دارد و حتی این به معنای نادیده گرفتن منافع ملی است؟ چرا که تضمین دادن به اینکه از NPT خارج نشویم، علاوه بر اینکه مخالف ماده ده همین پیمان است، به نوعی مساوی میشود با اینکه ترجیح می دهیم که امنیت ملی ما گاهی در شعاع عضویت در NPT مورد خدشه و حمله هم قرار گیرد! آیا این درست است؟
- نظام زیربارچنین پیشنهادی نمی رود یعنی نظام به هیچ وجه نمی پذیرد، و بعید می دانم که این پیشنهاد را تیم ایران داده باشد.