چهارشنبه 17 تير 1383

هرچه مي خواهد دل تنگت بگو...! (از مجموعه مقالات طنز در طنز) س. باستان

«« در روز جشن شکر گزاری در بعضی از مناطق تهران اقلام تبليغی و کتاب هائی در شرح فضائل رهبری پخش شده است . به گزارش خبرنگار بامداد در مقدمه يکی از اين کتاب ها با عنوان از"ولايت بارانی" به قلم "احمد عزيزی "(انتشارات سروش) آمده است که: تقديم کتاب به رهبر انقلاب حضرت نايب مناب که از نادره گفتاران بزم ادوار وسلسله جنبانان طريقت يار است و آينه جمالش جلا عيون و جويندگان حقيقت را جلوه رخسارش تسکين دل خون ديدارش رايحه يار غايب وجنابش حضرت صاحب زمان را نايب است حضرت آيت الله خامنه ای "روحی لقالبه الفداه" که ابرويش در بزم مرشدان حقيقت طاق و درويشان را با مملکت حسنش اتفاق است...»»

ما ملت عجيبي هستيم. از مداحي لذت ميبريم! حال ميكنيم ديگران را بزرگ و خود را ذليل كنيم! البته در گذشته نيز هنرمندان ، شاعران و نويسندگان و... بخش اعظمي از كوشش هنري ـ ادبي خويش را صرف مداحي در وصف پادشاهان ، بزرگان و رهبران ميكردند! بخش عمده اي از آثار ( شعر ) شاعران كشور ما ، در مدح شاهان و بقيه نورچشمي ها نگاشته شده است! گويا سلطان محمود خدا بيامرز آنقدر قلم زن مداح دور خود جمع كرده بود كه نمي دانست چه خاكي بايد سرخود بريزد!

اين مداحان چون متوجه شده بودند كه بزرگان ما از كلمات شيرين ، لذت ميبرند و خود خلعتي مي گيرند! خدمت عظيمي به ادبيات مداحي مملكت ما كردند! تا دلشان خواست ديوان شعر نوشتند در وصف پادشاهان گردن كلفت و باريك! بخش مهمي از اين ادبيات هم در مدح بزرگان ديني ما نوشته شده است! از سبيل كلفت شاه تا دم پائي وي! از شمشير تا سم قاطر شاه، مورد توجه خاص پاركابي و مداحان سخن ور ايراني ، قرار داشت!

اين فرهنگ از گذشته به ما ارث رسيده است! آنكه در وصف شاهان و رهبران مي نوشت ، نان در روغن داشت! آنكه بيخيال اين داستان ها بود ، نان در كاسه آب! خلاصه كلام در اين است كه ( البته اگر به كسي بر نخورد!) حكايت عشق و تنفر در مملكت ما ، اكثرا چشم در مي آورد! يا چنان عاشق ميشويم و طرف را بالا ميبريم كه احساس ذليلي به وي دست دهد! يا چنان از وي متنفر ميشويم كه نمي خواهيم سر به تن طرف باشد! اين داستان ميانه روي سخت تو كت ما ملت ميرود!

در ادبيات نيز ( نثر و شعر ) همين حكايت حكمفرما است! يا ادبياتي مانند نثر آقاي احمد عزيزي ( متن بالا) داريم كه مداحي را به اوج رسانده است و يا ادبياتي در خراب كردن ديگران ، به كار ميگيريم! اگر خاطرتان باشد در تيرماه سال گذشته . مجذوبان ولايت ، هنگام كتك زدن ( تبيه بدني ) اراذل و اوباش تحصيل كرده كشور ما ، قربان صدقه قد رعناي رهبر ميرفتند! اين هم به آن ذوق و علاقه مداحي بر مي گردد! چنانچه ميدانيم اين شكر بودن زبان فارسي نيز ، حكمتي است در اختيار مداحان با ذوق !

«« ... جنابشان در عين آنکه شيخ موتمن وامير انجمن اند، صراف سخن و گوهرشناس ممتحن نيز هستند وحضرتشان راقالب حسن و ترکيب چنان است که از کف پای مجرد تا فرق زلف مجعد همه بوسيدنی است... آری در نزد خوبان محسوس است که خامنه ای منصوب سلطان طوس است و کسوت درويشی اش از شاه محبوبان "رضا" منصوص و حضرتش کشتی ولايت را لنگری و خانقاه اش جمعيت عشاق را عظيم سنگری است... »». آقاي عزيزي

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

من نمي دانم انتخاب اين گونه كلام : خدمتي است به پيشرفت ادبيات كشور؛ يا خير! شايد موردي است ويژه متخصصان و ادبيات دانان! آنچه به عقل ناقص اينجانب مربوط ميشود اين است كه : نويسنده چنان تحت تاثير محبوب خويش قرار گرفته و گنج سخن را زيرو كرده تا واژگاني يابد تا ديگران را جرات تقليد نباشد! بهر حال بايد منتظر تصميم گيري هيئت داوران جايزه نوبل در رشته ادبيات باشيم كه تكليف خود را با اين كتاب و نويسنده آن ، روشن كنند!

اينجانب ايرادي به قلمزناني كه در وصف عزيزان خويش به زبان شعر و يا نثر مي نويسند؛ نمي گيرم. بخش اعظمي از ادبيات جهان در وصف يار و طبيعت است! كلي تابلوهاي نقاشي دنيا براي بزرگان ترسيم شده است! ايراد زماني ورم مي كند كه مداح از عشق زيادي به حالت خفقان مي افتد و راه جفنگ مي پيمايد و در نهايت فراموش مي كند كه چه مي گويد! «« ... در ميان پوست نشينان تخت ارشاد وشيران بيشه رياضت آنکه در بزم سالکان، جمالش حق وسلطنتش برمملکت فقر مطلق است،سيد خراسانی است...! »».! نمي دانم با گذشت زمان آيا نويسنده رغبتي به خواندن كلام امروز خود را خواهد داشت يا خير!؟ سخن را با سخنان نويسنده و شاعر آقاي عزيزي به اتمام ميرسانيم! با اميد روزي كه ايشان بخود آيند و روزي را با پزشك روانشناس به خلوت نشينند!

«« ..فحلان گود طرب و فهلوانان عرصه ادب، کباده کشان چرخ معانی و شناگران تخته تجرد را سعادتی بالاتر نيست که در بزم سلطان سيد علی ميل معنی بگيرند وسنگ سخن بگردانند،سيدی که اطاعتش واجب عينی وسلسله سيادتش به سند حسينی ،جمالش چنان حيران است که خون شهيدان را به جوش و جانبازان را در خروش آرد، آری چنين شيخی عظيم در مملکت سيد الکريم رحل اقامت نيافکنده وچنين خسروی از کشور کی بر خطه ری فرمانروائی نفرموده است. خاک خاوران را خرمن سيم وزر وترکان پارسی گو را يکدانه گوهر است،آذريان را سزد که با واسطه سيد علی به آذرآبادگان خويش نازند وخراسانيان را زيبد که به پشت لشکر حسن او، علم پادشاهی افرازند. آری در نزد خوبان محسوس است که خامنه ای منصوب سلطان طوس است و کسوت درويشی اش از شاه محبوبان "رضا" منصوص و حضرتش کشتی ولايت را لنگری و خانقاه اش جمعيت عشاق را عظيم سنگری است. با تشكر از حوصله شما

دنبالک:
http://khabarnameh.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/9824

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'هرچه مي خواهد دل تنگت بگو...! (از مجموعه مقالات طنز در طنز) س. باستان' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016