در یکی دو روز اخیر مباحثاتی بین اهالی نظر در موضوعاتی در گرفت که حقیر به واسطه کم مایگی یک کلام از دلایل علمی اش را ادراک نکرد. اما روش بحث از نظرش بسیار مورد پسند افتاد که به طریق آرمانی اش شباهت داشت. حقیر به سختی معتقد است با اشاره به صفاتی در نگارنده که از نظر ما عیب هستند، می توان هر بحثی را خفه کرد. بنده هم حالا که پایش افتاد، اطلاعات ذی قیمتی دارم و از آنجا که خوش ندارم آن را به گور ببرم می نویسم که اسرار فاش شود. گمان می رود، دوستان این معایبی که ذکرش خواهد رفت را در مورد نبوی نمی دانستند که به آن استناد نکردند. این در حالی است که آفتاب همواره پشت ابر نمانده یک آدم پر منطق و استدلالی –چونان حقیر- پیدا می شود که به ادا و اصول آدم پیله کرده، طریقه بحث آدم را زیر سوال ببرد! تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!
این داور نبوی که اتفاقا هر بار هم راجع مسائلی که من علاقه ندارم صحبت می کند، عیوبش محدود نیست:
نبوی قد بلند ندارد. نه اینکه من بگویم؛ تشریف ببرید از همه دوستان و آشنایان بپرسید. اصلا چرا راه دور برویم یک متر بیاورید همین جا اندازه اش کنید.
نبوی موی زیادی در قسمت جلوی سرش ندارد. می گویند طاسی. شتری است که در خانهء خیلی ها می خوابد، در خانهء نبوی که اصلا به خواب مرگ رفته است .
نبوی بد لباس است. این بد لباسی خاص دوران وزارت کشور نیست که جای دفاع داشته باشد و نبوی بتواند از عهده جواب دادن بنده بر آید، با گفتن این جمله که : مثلا چه کسی در وزارت کشور خوش لباس است که من بد لباسم؟ خیر! این بد لباسی تا همین اواخر مثل سایه همراه این مرد آمده است.
از دماغ نبوی، ناگفته بگذریم که در این مختصر نمی گنجد!
نبوی نان به نرخ روز خور است. نه تنها آن زمان که در وزارت کشور کار می کرد که وقتی ستون پنجم را در روزنامه نشاط می نوشت، نانش را به نرخ روز می خورد. این هم سندش:
1- می رفت نانوایی سر خیابان شریعتی، روبروی حسینه ارشاد (نه که عاشق آن ناحیه باشد؛ به کوری چشمش، دفتر روزنامه جامعه، همان پایین بود) نان می خرید، به همان نرخی که آن روز نانوا تعیین کرده بود. نه چک می زد و نه چانه نان را می برد به خانه. هم خودش می خورد هم هر کسی که بر سر سفره اش نشسته بود.
2- به معنای تلویحی هم که بگوییم نان به نرخ روز خور بود. از آنجا که همه روزنامه نگاران نان به نرخ روزخورند همین است که اگر اخبار پارسال یا پس فردا را بنویسند کسی نان به سفره شان نمی گذارد. پس به ناچار هر تحلیلی که از اخبا ر روز دارند، پخته یا ناپخته تند تند می نویسند و تحویل صفحه بند می دهند تا یک لقمه نان بیاید روی میزشان. نبوی که جای خود دارد. طنز روز سیاسی می نوشت که نان در آورد. شنیده بودیم در روزنامه جامعه – به اعتراف خودش- مسکوک رایج ینگه دنیا را هم به جیبش می زد!
این نبوی اصلا هم از توبره می خورد هم از آخور (منتهی فحش).
نبوی الکی خوش است. از آن آدم های بی مزه که در میهمانی اعصاب آدم را خورد می کنند آنقدر که به مسائل ریز و بی مزه قهقهه سر می دهند.
نبوی ننر مادرش است. از آن ته تغاری هاست که که مدام برای والده اش لب ور می چیند و شکایت خواهر برادرش را می برد پیش بزرگتر ها.
نبوی آدم بد دهنی است که دوست و دشمن راهم از هم نمی شناسد. همان طور که یکی از دوستان در نقد-روانشناسی بالینی اش
advertisement@gooya.com |
|
به حق اشاره کرده بود، نبوی آن جمله معروفی که گفته:"هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید" را کنار گذاشته، هر چه فریاد دارد یک جای دیگر کشیده بود.
نبوی اصلا طنز نویس نیست! خوش دارم روی این جمله مجددأ تأ کید کنم: نبوی اصلا طنز نویس نیست و نمی تواند باشد. مگر ندیدید که به مطلب اخیرش، بنده خنده ام نگرفت؟
نبوی بد می خندد. چرا که دندانهایش هم از هم فاصله دارد و آدم بدش می آید وقتی نبوی می خندد.
آمدم یک دو عیب دیگر بگویم که یادم به این ضرب المثل قدیم افتاد که می گوید: "شتر کجاش خوب است که لبش بد است؟"
این داور نبوی هم همین طور. اصلا کجاش خوب است ؟ زشت نیست که هست؛ بد لباس نیست که هست؛ عقده ای نیست که هست؛ سرو قد و کشیده است، که نیست... من تعجب می کنم از دوستانی که اصلا وقت می گذارند جواب چنین آدمی را می نویسند. من خودم اگر من باب فاش چند عیب شخصی و دادن دستمایه به دوستانی که می خواهند نقد وتحلیل علمی بکنند، نبود ؛ یک جمله هم از چنین آدمی نمی نوشتم. آن هم بنده که عقلایی ترین روشهای بحث را به خوبی می شناسم. بنده قادرم از تمام متون ایراد بگیرم بعضی آنقدر بی جربزه اند که تصور می کنند برای له یا علیه مطلبی حرف زدن باید به مطلب اشراف داشت که اصلا چنین نیست. همین جا خدمتتان بگویم اگر از مطلبی به هر علتی خوشتان نیامد، نویسنده اش از آنجایی که انسان است آنقدر عیب و ایراد دارد که اگر بخواهید قسمتی اش را هم بگویید دیگر دلیلی نمی ماند مطلبش را به درستی نقد کنید. در مورد بنده که این طور است. این خلق و خوی معاشرتی این امکان را به حقیر می دهد که هرجا قافیه تنگ آمد با استناد به سالَک طرف دعوا هم که شده پوزه اش را به خاک بمالد.
همین نبوی را نگاه کنید. اگر در وزارت کشور کار نمی کرد ما چه خاکی به سرمان می کردیم؟ به باقی دوستان هم توصیه می کنم به خودشان زحمت بدهند و بروند دوکلام راجع به موضوع بحث نه، که راجع به نگارنده بخوانند که اگر از بحث خوششان نیامد بتوانند آن را ببندند. این هرمنوتیک تا به حال زیاد به فریاد حقیر رسیده است. بنده خودم با باز نگری و هرموتیک آثار روسو متوجه شدم که خودم هم درست مثل او فکر می کنم کمااینکه " حاضرم جانم را بدهم که مخالفم یک روزی یک جا علیه خودش حرف زده باشد".
غزل مصدق- تورنتو
2004-04-19