دکتر محسن رضايي معرف حضور همگان هست , ايشان بتازگي سايتي اطلاعاتي تاسيس فرموده تحت عنوان سايت بازتاب . ايشان و دوستان ديگرشان که همه دکترهاي مختلف در رشته هاي مختلفند علاقه ي وافري به اظهار نظر در همه زمينه اي دارند , ايشان از اشک چشم مورچه تا سايه نردبان را مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار مي دهد و نظرات دکترانه ارائه مي دهند . در سالهاي اخير هم همتاهاي آقاي دکتر محسن رضايي روبه ازدياد بوده اند , که البته مي توان آن را از نشانه هاي رشد و توسعه ي حيرت آور زمينه هاي علمي در جمهوري اسلامي محسوب داشت . بطور مثال دکتر الله کرم , که تنها مي توان ايشان را يکي از نشانه هاي واقعي کرمِ الله بر بندگانش دانست !
يکي از دکتر هاي « امضا محفوظ » در سايت دکتر محسن رضايي به موضوع شادماني هاي شهرهاي کردنشين ايران پس از امضاي قانون اساسي جديد عراق پرداخته است . موضوع به حدي عميق و جدي مورد بررسي قرار گرفته که از همين حالا مي توان حدس زد که دهها و شايد صدها تز دانشگاهي و تزهاي دکترا را به خود اختصاص دهد , و به اين ترتيب به جمعيت دکترهاي جمهوري اسلامي همچنان افزوده شود .
advertisement@gooya.com |
|
دکتر « امضا محفوظ » در پي شرح تحولات پس از امضاي قانون اساسي عراق , به تاثيرات آن در کردستان ايران پرداخته است , اما از آنجا که بررسي اي علمي انجام شده است , در درجه ي اول به همين قانون اساسي موصوف پرداخته و مورد بررسي و بازبيني قرار داده است .
« همزمان با امضاي قانون اساسي موقت عراق، که در آن به ساکنان کردنشين استانهاي شمال اين کشور، اختياراتي فراتر از ديگر عراقيان داده شده است » ( کالبد شکافي آشوب هاي اخير در شهرهاي کردنشين ايران – بازتاب – امضا محفوظ )
به قصد اختصار براي نويسنده محترم تنها لفظ دکتر را به کار خواهم برد . ايشان در جمله ي کوتاه کنوني عمق کار علمي اي که آغاز کرده است را در مقابل ديدگان حيرت زده طالبان علم و انديشه مي گذارد . عراق کشوري است که جمعيت آن عراقي هستند , اما ساکنان استانهاي شمالي اين کشور عراقي نبوده , بلکه کردند . معلوم هم نيست که از کجا به اينجا آورده شده و در اين استانها جاي داده شده اند , و تازه در قانون اساسي جديد اختياراتي فراتر از عراقيان به آنها داده شده . نکته اي بسيار مهم که در کار تحقيقي و ارزشمند دکتر مسکوت مي ماند , که چه کسي اين اختيارات را به اين « ساکنان استان هاي شمال اين کشور داده است » . مي توان حدس زد که دکتر به عمد اين نکته را مسکوت باقي گذاشته , و به اين طريق راه را براي تحقيق علمي گشوده است .
« چند سال پيش وقتي عبدالله اوجالان، رهبر گروه تروريستي «پ.ک.ک»، توسط نيروهاي امنيتي ترکيه دستگير شد، کردهاي افراطي ـ که گرايشهاي آشکاري به «پ.ک.ک» و نيز گروههاي تروريستي کومله و دموکرات دارند ـ ... به خيابانها ريختند و به ضرب و شتم مردم عادي، آتش زدن اتومبيلها و اموال عمومي و شکستن شيشه خانهها پرداختند و به مدت چند روز، آسايش و امنيت را از مردم شهرهاي کردنشين و نيز برخي از شهرهاي ترکنشين جنوب آذربايجان غربي، سلب کردند. » ( همانجا )
قابل توجه باقي دانشمندان علوم اجتماعي , اينکه در ايران هم « کردهاي افراطي » ( هرچند که آقاي دکتر توضيح نفرموده اند , افراط در چه چيزي , که مي بايست موضوع تحقيقاتي جداگانه باشد ) موجودند و يکي از مشخصه هاي اين موجودات ضرب و شتم مردم عادي , آتش زدن اتومبيل ها و اموال عمومي و شکستن شيشه خانه ها , و از همه مهم تر گرايش آشکار آنان به گروههاي تروريستي پ . ک . ک و کومله و دمکرات است . محدوده ي تحقيقات وسيع و دامنه دار دکتر در همين حوزه باقي نمانده به حوزه هاي وسيع تري نيز گسترش پيدا مي کند , از جمله اينکه اين کردهاي افراطي که در ايران و در استانهاي شمالي عراق مسکن داده شده اند , به قبايلي تعلق دارند . روساي اين قبايل هم يا افراطي اند و يا اينکه تروريست .
« بررسيهاي بعدي نشان داد که آشوبگران از سوي تعدادي از سران قبايل کرد ـ که تحت تأثير گروههاي تروريستي ياد شده بودند ـ سازماندهي و با اتوبوسها و مينيبوسها در حالي که با خود چماق و سلاح حمل ميکردند، به شهرهاي هدف گسيل شده بودند. » ( همانجا )
نکته ي اولي که کشف آن مختص دکتر است , همين وجود « قبايل » کرد در منطقه است . کمتر دانشمندي تا کنون به اين دقت به وجود اين قبايل پرداخته بود , که در جامعه اي که رقم شهرنشيني در آن به حدود 70 % ساکنين بالغ مي شود , هنوز « قبايل » از چنين قدرت وسيعي برخوردارند , که قادر به بسيج توده هاي مردم در شهرها ( و نه در روستاها و محل اقامت قبايل ) بوده و حتي آنها را به حرکات تروريستي وا مي دارند . به جرئت مي توان اکنون با تئوري هاي راهگشاي دکتر , سرنخ قبايل مختلف در نيويورک , مادريد و ديگر نقاطي که تروريستها باعث صدمه زدن به « مردم عادي , آتش زدن اتومبيل ها و اموال عمومي و شکستن شيشه خانه ها » شده اند را کشف نمود . وي در ادامه ي تحقيقات جامعه شناسانه ي خود , اظهار نگراني مي کند از اينکه هنوز هم هستند کساني از ساکنين کرد شمال عراق ( در برخي منابع ملت کرد ناميده شده اند ) که « با اقدامات خود، نام کردها را با خشونتورزي و عدم تعادل همراه ميکنند » ( همانجا ) .
در پايان دکتر براي روشن شدن اذهان عمومي نگاهي به تاريخ انداخته و براي جواناني که از تاريخچه ي اين کردهاي افراطي و گروههاي تروريستي اطلاع درستي ندارند , گوشه اي از تاريخ را دوباره خواني کرده است . از آنجا که هيچ قلمي به شيوايي ايشان قادر به تشريح اين گوشه از تاريخ نيست , پس بدون شرح و تصرف بازبيني تاريخي دکتر « امضا محفوظ » را تکرار مي کنم .
« کارنامه گروههاي پيشگفته، آکنده از ترور، تجاوز، آدمکشي، شکنجه، ارعاب و تهديد، باجگيري و خونريزي است. کساني که اواخر دهه 50 و اوايل دهه 60 را در جغرافياي کردستان به خاطر دارند، خوب به ياد ميآورند که غيرانسانيترين جنايتها توسط همين گروهها سازماندهي و اجرا ميشد. به عنوان مثال آنها سر اسيران خود را از پشت گردن، و با قطعههاي حلبي ميبريدند تا قرباني، رنج بيشتري متحمل شود، آنها اسراي خود را در عروسيها در مقابل عروس و داماد سر ميبريدند، آنان را در آب جوش يا قير مذاب ميانداختند، زنده زنده وارد دستگاه کمباين ميکردند، تا بدنشان درون آن له شود، به روستاها هجوم ميبردند و به زنان و دختران تجاوز ميکردند، بريدن سينههاي زنان براي آنها امري متداول بود. همچنين غارت اموال روستاييان و راهزني در جادهها نيز از جمله کارهايي بود که آنها از انجامش ابايي نداشتند. در آن دوران، هيچ رانندهاي جرأت نميکرد پس از غروب آفتاب، از شهر خارج شود، زيرا حتم داشت که راهزنان کومله و دموکرات ـ که متأسفانه نام «کرد» را يدک ميکشند ـ برايش چيزي باقي نخواهند گذاشت. در طول جنگ تحميلي نيز در شرايطي که کردها، همدوش مردم ايران در مقابل دشمن متجاوز از ميهنشان دفاع ميکردند، اين گروههاي ضدميهني، جبههاي ديگر عليه کشور گشوده بودند و علاوه بر جنگ مسلحانه، نقش ستون پنجم دشمن را نيز بر عهده داشتند. » ( همانجا )
براي توجه علاقمندان به علم تاريخ , هيچيک از جملات بالا حاصل ذهن قصه پرداز من نيست , سر افراد را با قطعه ي حلبي بريدن , انسانها را در آب جوش و قير مذاب انداختن , ويا آنها را در دستگاه کمباين وارد کردن , يا سر افراد را در عروسي ها جلوي پاي عروس و داماد بريدن , از فيلم دراکولا استخراج نشده , بلکه از ذهن دکتر « امضا محفوظ » , دوستان و رفقاي دکتر محسن رضايي , دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام , و فرمانده سابق سپاه پاسداران و فاتح بصره و ... خارج شده است . باور نداريد به سايت بازتاب مراجعه کنيد , حتما شما نيز مانند من به نبوغ دکتر رضايي و دوستانش ايمان مي آوريد . دکتر « امضا محفوظ » به درستي مي گويد که « متأسفانه بسياري از جوانان با پيشينه و کارنامه گروههاي تروريستي کومله، دموکرات و «پ.ک.ک»، آشنا نيستند » . ايشان در تحقيقات علمي و دامنه دار خود طي جملات اخير کاملا اين گروهها را به اين جوانان شناسانده است . تنها جوانان و احتمالا دانشجويان و طالبان علم از محضر دکتر احتمالا از ايشان سئوال کنند که ما که اين تجربيات را به چشم خود نديديم , اما راستي خانم زهرا کاظمي را هم همين کومله و دمکراتها در زندان اوين سکته مغزي کردند ؟ اين جوانان و نوجوانان در همسايگي و در ميان اقوامشان کسي را که در عروسي جلوي پاي عروس و داماد سر بريده باشند ندارند ؛ اما از رفيق و دوست هم محلي شان , احمد باطبي و بقيه دانشجويان دانشگاهها خاطرات جالبي دارند ؛ اين جوانان همانطور که آقاي دکتر به درستي اشاره مي کند با پيشينه و کارنامه ي گروه هاي تروريستي آشنا نيستند , در ميان اقوامشان هم کسي خبر از کساني که در آب جوش و قير مذاب انداخته باشند ندارند , اما کم نيستند آنهايي که عمويي , دايي , خاله , برادر و خواهري در تابستان 1367 از کف داده باشند . گويي تروريست هاي پ . ک . ک , کومله و دمکرات بر همه جاي ايران حاکم شده اند . خداوند آخر و عاقبت همه ما را بخير کند . واقعيتي است که تروريست ها بر جان و زندگي مان حاکم شده اند , هيچکدام از تروريستهايي که دکتر نام برده است , آيا تا کنون به فکرش هم خطور کرده بود که « سر اسيران را از پشت گردن , و با قطعه ي حلبي » بريدن باعث رنج بيشتري مي شود ؟ در زمينه کت بسته به مقتل بردن انسانها مي بايست تخصص داشت تا بدينگونه به تشريح جنايت پرداخت .