با پايان يافتن مهلت ثبت نام داوطلبان حضور در هفتمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، مرحله جديدي از انتخابات آغاز شد. عدم ثبت نام عده اي از نمايندگان شاخص و موثر جناح موسوم به اصلاح طلب، و مشروط کردن حضور در انتخابات توسط حزب مشارکت، و انتقاد برخي از شخصيت هاي وابسته به اصلاح طلبان از عملکرد مجلس ششم، حاکي از آن است که زمينه هاي اشغال اکثريت کرسي هاي مجلس توسط نمايندگان وابسته به جناح اقتدارگرا به طور کامل فراهم آمده است.
رهبران برجسته جناح اقتدار گرا با اطمينان از عدم حضور گستردهء مردم و عملکرد بازدارندهء شوراي نگهبان و ضعف و تشتت در صفوف اصلاح طلبان، بر خلاف دورهء پيشين با چهره اي معتدل و آرام به ميدان آمده اند و مردم را فريبکارانه به حضور فعال و گرم نگاه داشتن تنور انتخابات دعوت مي کنند.
شوراي نگهبان با رد صلاحيت 2089 نفر از معتمدين (که گاه در يک شهر تا 99 درصد معرفي شدگان را در بر مي گيرد)، ضمن نشان دادن صلابت و قدرت خود، نگراني جناح راست را از موفقيت برخي از چهره هاي نزديک به جناح اصلاح طلب در شهر هاي کوچک مرتفع کرده و با برداشتن اين نخستين گام، اميد به انتخاب برخي از چهره هاي ميانه رو را نيز از ميان برده است. عکس العمل نسبتا ملايم وزير کشور به رد صلاحيت ها و اظهار اينکه همه بايد تابع قانون باشند و احزاب بايد به جاي دخالت در مسائل ميان وزارت کشور و شوراي نگهبان، به کار حزبي شان بپردازند نشان از تسليم مقامات دولتي در مقابل قدرت نامحدود شوراي نگهبان دارد.
آقاي اسدالله بادامچيان عضو شوراي مرکزي جمعيت موتلفه اسلامي با اظهار اينکه جاي نمايندگان اکثريت و اقليت عوض خواهد شد، و مجلس "تحول" در عرصه هاي اقتصاد و سياست و فرهنگ دگرگوني هائي ايجاد خواهد کرد، کليات برنامه هاي آيندهء جناح اقتدارگرا را ارائه کرده است. بر همين اساس، و با آغاز برخي اصلاحات در قوهء قضائيه، و آزاد کردن برخي از زندانيان و دادن امتيازاتي مانند مرخصي غير مشروط (مثل ِ مورد احمد باطبي)، انتظار مي رود با شروع به کار مجلس هفتم، برخي از معضلات سياسي و اقتصادي، با تبليغ و سر و صداي زياد ِ مطبوعاتي مرتفع شود و مردم به عينه قدرت جناح اقتدار گرا – که برخي از چهره هاي قديمي آن به قول آيت لله خميني قادر به اداره يک نانوائي هم نبودند - در اداره مملکت، و ضعف سياستمداران وابسته به جناح اصلاح طلب را ببينند.
اکثريت تشکلات و شخصيت هاي مخالف نظام جمهوري اسلامي، با دعوت مردم به تحريم انتخابات، خواهان ايفاي نقش در اين عرصه هستند که در حقيقت، بهره گيري از خواست طبيعي مردم براي عدم شرکت در انتخابات، در جهت مطرح کردن ِ خود، به عنوان نيروهاي موثر در سياست کشور است. نيروهاي اپوزيسيون بدون ارائه هيچ برنامهء مشخص ِ اعتراضي که بتوان با آن سياست هاي حاکم در داخل کشور را حتي به مقدار اندک تحت تاثير قرار داد، با دادن شعار کلي تحريم، در اصل، خواست مردم را به خود مردم اعلام مي دارند و به جاي فرصت سازي، در انتظار فرصت هائي مي مانند که مردم يا کشورهاي خارجي براي آنها ايجاد کنند. در همين چارچوب، مي توان تحليل هاي اين گروه ها از فرداي انتخابات و آيندهء مملکت را ارزيابي کرد.
آقاي اسدالله بادامچيان که در اصل جزو سياست گزاران موثر جناح اقتدارگرا به شمار مي آيد، عدم حضور گستردهء مردم در انتخابات شورا ها را ناشي از ضعف عملکرد شوراي شهر قبلي دانست و اظهار داشت که مردم در انتخابات بعدي، به لحاظ عملکرد خوب شوراي فعلي به طور گسترده تري شرکت خواهند کرد. در واقع، اگر نيروهاي اپوزيسيون خارج از کشور در انتظار اين هستند که جناح راست به خاطر عدم حضور گستردهء مردم در عرصه انتخابات دچار نگراني شود و آن را به عملکرد سرکوب گرانهء خود منتسب نمايد، سخت بر خطا هستند و اقتدارگرايان با انجام يک ضد حملهء حساب شده، عدم حضور مردم را در عرصه سياست کشور تماما به حساب ضعف جناح اصلاح طلب خواهند گذاشت. اگر هم جلب توجه کشورهاي غربي مد نظر است که آنهم با انعقاد چند قرارداد اقتصادي و پيمان سياسي توسط اقتدارگرايان، اثربخشي هسته متمرکز و متحد درون حاکميت اقتدارگرا را بيش از جبهه متشتت و بي خاصيت اصلاح طلب نشان خواهد داد و غرب را براي مدتي به سکوت وادار خواهد کرد.
سفر وزراي خارجه آلمان و انگليس و فرانسه به تهران و به نمايش گذاشتن قدرت مطلق رهبر جمهوري اسلامي در ارتباط با تصميم گيري هاي سرنوشت ساز، ونيز امضاي نهائي پروتکل در موقعيتي که حتي براي شخص رئيس جمهور هم مشخص نبود که چه کسي و در چه تاريخي آن را امضا خواهد کرد، به سياستمداران غرب نشان داد که همه راه هاي مصالحه يا مبارزه به شخص رهبر جمهوري اسلامي ختم مي شود و همهء تصميم ها منوط به نظر اوست، و دولت و مجلس تنها نقشي تشريفاتي دارند. بنابراين براي غرب هم احتمالا عدم انتخاب نمايندگان اصلاح طلب چندان اهميتي نخواهد داشت و چه بسا ايجاد نظامي يک دست تر را بيشتر به نفع خود بدانند.
در صورتي که تا روز اول اسفند اتفاق خاصي نيفتد و در عرصه سياست بين المللي تغيير ناگهاني بوجود نيايد و نمايندگان جناح اقتدارگرا بر اساس پيش بيني هاي منطقي، اکثريت کرسي هاي مجلس شوراي اسلامي را در اختيار بگيرند، و به دنبال آن در انتخابات آتي رياست جمهوري، شخصيتي هماهنگ با رهبري و شوراي نگهبان و مجلس و قوه قضائيه انتخاب شود، احتمالا حاکميت در عرصهء سياست خارجي، به طور تدريجي وبا گرفتن بيشترين امتياز و ترکيب اخم و لبخند، سعي در برقراري رابطهء محدود با آمريکا خواهد نمود و روابط اقتصادي و سياسي خود را با کشورهاي اروپائي به نحو چشمگيري گسترش خواهد داد. هرچند اين کار بيشتر به امتيازدهي هاي صدام در روزهاي بعد از تهديد آمريکا شباهت دارد اما از نظر کيفي متفاوت است چرا که آمريکا علي رغم در محور ِ شرارت قرار دادن دولت ايران، در حال حاضر و لااقل تا تعيين تکليف انتخابات رياست جمهوري آمريکا ميل چنداني به درگير شدن با دو جزء ديگر محور ندارد و در حال حاضر، دستگيري صدام در نزد اذهان عمومي آمريکا به قدر کافي تاثيرمثبت سياسي براي حزب حاکم بوش به ارمغان آورده است.
اگر اقتدارگرايان و بخصوص شخص رهبري، برقراري رابطه با آمريکا را در زمان حضور اصلاح طلبان در مجلس و دولت، به نفع آنها ارزيابي مي کردند و به لحاظ تطابق آن با شعارها و برنامه هاي اصلاح طلبان، تمايلي به انجام آن نداشتند، با وجود مجلس و دولت هماهنگ، احتمال انجام چنين کاري افزايش مي يابد و آن را همانند امضاي پروتکل الحاقي، به سياست هاي داهيانهء رهبر و دولت و مجلس متدين و انقلابي منتسب مي کند.
جناح اقتدارگرا چنين تبليغ مي کند که مجلس ششم مجلس شعار بود و مجلس هفتم مجلس عمل خواهد بود. اين واقعيتي است که البته عامل آن نه مجلس و نمايندگان آن، بلکه اهرم هاي بازدارنده اي چون شوراي نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نظام و در راس آن شخص آيت الله رفسنجاني بوده است.
رفسنجاني بعد از شکست مفتضحانه و خوارکننده در انتخابات قبلي، بنا به خصلت اخلاقي و سياسي خود و به لحاظ کينه اي که از مردم "قدرنشناس" به دل گرفت به طور موذيانه اي مجلس هفتم را از کارآئي انداخت و بي لياقتي نمايندگان ِ اصلاح طلب ِ افراطي را به مردم نشان داد. با سرعت گرفتن ماشين انتخابات، بار ديگر سخن از رشد و توسعه اقتصادي به ميان آمده است و طرفداران آن با طرح انتقاداتي سعي در به دست آوردن مواضع از دست رفته دارند.
در واقع کمک خانوادهء رفسنجاني در به روي کار آمدن خاتمي و انتخاب او به عنوان رئيس جمهور و رشد آزادي هاي مطبوعاتي و اجتماعي، و به دنبال آن نشانه گرفتن شخص آيت الله و اعضاي خانواده او، و نور افکندن بر "تاريکخانه ها" و معرفي "عاليجناب" ها، زمينه هاي فکري براي انتقام گيري از مردم را فراهم آورد که به بهترين نحو موفق به انجام آن شد. رفسنجاني، که در جريان مک فارلين و پذيرش قرار داد 598 و انتخاب رهبر فعلي و بي طرف نگه داشتن ايران هنگام آغاز جنگ بوش ِ پدر بر ضد صدام و پذيرش و زمين گير کردن هواپيماهاي نظامي عراق و دست رد زدن به دعوت صدام - که رفسنجاني را در نامه اش تا حد سردار بزرگي بالا برده بود – در اتحاد و مبارزه عليه آمريکا، تاثير بي چون و چراي خود را در سياست هاي کلان کشور نشان داده است، اکنون تلاش خواهد کرد، با انجام تغييراتي در برنامه هاي کلان اقتصادي و برقراري روابط نيمه علني با "دشمنان"، و محدود کردن اصلاح طلبان افراطي و باز گذاشتن نسبي دست اقتدارگرايان معتدل، نقش و اهميت خود را در تصميم گيري هاي کلان به غرب و مردم ايران نشان دهد. جا به جائي صحيح مهره هاي شطرنج در صفحه سياست داخلي و خارجي ايران، تنها از دست شطرنج باز ِ استراتژيست ِ کهنه کاري همچون رفسنجاني بر مي آيد.
گروه ها و شخصيت هاي مخالف نظام با تمرکز بر روي جنبه هاي تبليغي و کوتاه مدت ِ عدم شرکت مردم در انتخابات، کمتر به مسائلي که در فرداي انتخابات روي خواهد داد مي پردازند. در صورتي که حاکميت اقتدارگرا و غرب به توافق هائي دست يابند و منافع مردم را وجه المصالحه قرار دهند، و سياستمداران غربي، چشم بر فشارهاي اجتماعي و سياسي تحميل شده بر مردم ايران ببندند و نظام جمهوري اسلامي با اتکا به بده بستان هاي اقتصادي و تحرکات ديپلماتيک، براي بقاي خود از غرب مهلت بگيرد، آنگاه چه بايد کرد؟ اين سوالي است که گروه ها و شخصيت هاي مخالف نظام بايد به آن پاسخ دهند ولي گمان مي رود در اين زمينه نيز همه چيز را شرايط و خود مردم تعيين خواهند کرد و اپوزيسيون به مانند گذشته جز دنباله روي، نقش ديگري نخواهد داشت.
آلمان
دسامبر 2003
advertisement@gooya.com |
|