پاسخى سرگشاده به نقدى صميمانه
آقاى بيژن شاملو با زحمت فراوان و با استفاده از حروف انگليسى به نقد مقاله "روزگار سخت پروژه اصلاح طلبى" پرداخته كه عين متن را با قلم فارسى در زير آورده ام و اميدوارم كه رعايت امانت شده باشد.
طبق معمول تو ايران هر چى به انتخابات نزديك ميشويم، شاهد هجوم مقالات كثيرى در باب تاييد يا تحريم شركت در
انتخابات در مطبوعات اصلاح طلب و حكومتى و يا سايت هاى مختلف هستيم.هر كسى هم با توجه به سوابق اجتماعى و تجربه و سواد سياسى مسئله روجورى تحليل ميكنه، خب منهم به عنوان يك شهروند ايرانىكه آينده كشور عزيزم ايران مثل خيلى هاى ديگه برام خيلى مهمه اين مقالات رو مطالعه مى كنم و طبعا توام با خواندن سوالاتى هم برام پيش مياد. در مورد مقاله شما كه پرواضحه كه مخالف شركت در انتخابات اخير هستيد، من مى خواهم ازتون اين سوال را بپرسم.
گيريم مردم اين انتخابات رو تحريم كردند، نتيجه چيه؟
" البته من از شما جواب مى خوام ولى چون گفتگوى مستقيم نيست من اينجا جواب خودمو خدمتتون عرض ميكنم. اميدوارم مورد توجه تون قرار بگيرد"
خوب با تحريم انتخابات مسلما جناح اقتدارگرا كوتاه نمياد و مثل شوراى شهر با تعداد اندكى راى كه هميشه دنبالشون هست (3 تا 5 ميليون) كرسى هاى مجلسو تصاحب مى كنند، بعدش چى ميشه؟
فكر مى كنيد چون اين نظام مشروعيت مردميشو از دست ميده ، جامعه جهانى و مثلا مدافعين حقوق بشر به نجات مردم ايران ميان ( همانطور كه در مورد جنايات نظام در سال 60 تا 67 به كمك مردم آمدن)
تا يك نظام دمكراتيك مردمى مثل عراقو تو ايران برقرار كنند و بعدش هم همه مشكلات حل ميشه يا اينكه يك انقلاب مردمى شكل مى گيره و مردم خواهان براندازى مى شوند و خودشون نظام دلخواهشون رو برقرار مى كنند.... ولى اين
يك ديد خوشبينانه و آرمانگراست كه خيلى وقته كه تاريخش گذشته آقاى روزبه.
من نميدونم شما چند سالتونه ولى حتما سنتون به انقلاب 57 قد ميده اگه يه مقدارى با چشم و گوش بازتر و موشكافانه تر به مسائل نگاه بكنيد. سال 57 ظاهرا مردم انقلاب كردند و نظام پهلوى را انداختند اما بعدش چى شد؟ چون انقلاب موفق اول بار شور انقلابى و شور براندازى ... آگاهى سياسى و تاكتيك مبارزه هم مى خواهد كه متاسفانه اين آخرى را مردم ما نداشتند (منظورم آگاهى و تاكتيك مبارزه) و به خاطر همين عدم آگاهى بود كه مذهبى ها تونستند انقلابو به نفع خودشون بدزدند. الان هم بعد از 25 سال خب مردم يك مقدارى تجربشون بيشتر شده به هر حال يك انقلاب شكست خورده ديدن، چند تا انتخابات تشريفاتى و براشون روشن شده كه اين رژيم جنايتكاره، ولى به نظر بنده هنوز مردم ما آگاهى لازم رو ندارند كه خودشون مبارزات يا احيانا انقلابو هدايت كنند... چون به هر نحوى جلوى اين آگاهى ها گرفته شده (رسانه هاى جمعى...كتاب و نشر.. مدرسه..دانشگاه و..) و متاسفانه هيچ گونه ارتباط علنى و يا حتى غير علنى هدفمندى رو بين توده مردم ناآگاه و قشر روشنفكر كه توليد افكار مى كنند، وجود ندارد كه اين خلا، بزرگيه كه توسط امسال شما بايد پرش كرد.نتيجه اينكه من براى تحريم انتخابات و طبعا تصاحب تمام قدرت توسط اقتدارگرايان سه وضعيتو براى آينده پيش بينى مى كنم.
1 ايجاد جو خفقان و پليسى مثل سالهاى قبل از خاتمى و خاموش كردن همين كورسويى كه در حوزه نشر و مطبوعات وجود دارد...و در نتيجه آن خيزش هاى مردمى با هدف براندازى و بى آينده روشن (مثل 57) كه بنظر من در اينصورت سرنوشت محتومى مثل همون انقلاب دارد ...
2 واقعيت اينست كه اينها تا حالا هم هيچگونه ارتباط گيرى مخفيانه با آمريكا و غرب را دريغ نكرده اند و بعد از اين انتخابات هم اگر از جانب مردم به مشكل اساسى بر بخورند...من پيش بينى مى كنم كه يه جور ديگه براى موندنشون تلاش كنند و منابع طبيعى و هست و نيست كشور و (البته اگر چيزى مونده باشه) به حراج بگذارند و يا زدوبندهاى پشت پرده با غرب ( مثلا نشون دادن برگ سبز به آمريكا و بالاخره تحكيم بقاى خود) تازه حتى بعيد نيست كه اينها طرح كودتا رو بريزن " يا شايد ريخته باشن"
3 توسل مردم به قدرت هاى بيگانه به علت عدم آگاهى مردم هم اصلا بعيد نيست چون مردم ما زجركشيده و داغديده هستند. تحت تاثير ظواهر دمكراسى دروغين مثلا آمريكا قرار گرفته و فراموش مى كنند كه اونا عاشق چشم و ابروى ايرانى جماعت نيستند. بلكه هميشه بدنبال منافعشون هستند مثل همين نوبل خانم عبادى. بله آقاى روزبه من اين شرايطو نتيجه تحريم انتخابات مى بينم. حالا با نهايت تشكر از اينكه وقت گذاشتيد و سوال و نظر مرا خانديد، مشتاقانه منتظر جوابتون ميمونم.
بيژن شاملو
حقيقت اين است كه مردم ما پس از انتخابات دور اول رياست جمهورى متناسب با انتظارات خود واكنش و تعهدى از از بظاهر نمايندگان خود در رابطه با شعارهاى انتخاباتى آنها نديدند. دور دوم انتخابات رياست جمهورى و همچنين انتخابات مجلس ششم نيز عليرغم حمايت بخش بزرگى از مردم از نمايندگان اصلاح طلب، جز با سازش بيشتر دو جناح و ناپيگيرى اين طيف در بيان و پيگيرى خواست ها و نيازهاى موجود در جامعه همراه نشد. پروسه آميزش و همزيستى مسالمت آميز و علنى دو جناح از سال ها پيش آغاز شد. آنزمان كه خاتمى درجمع دانشجويان و در پاسخ
به يك دانشجو مدعى شد كه زندانى بى گناهى در زندانهاى جمهورى اسلامى وجود ندارد. آنزمان كه شعار عبور از خاتمى در ميان طيف هايى از اصلاح طلبان به گفتگو نشست.
امروزه آقاى نبوى به صراحت اعلام مى كند كه در تمامى مقاطع بحرانى دو جناح در كنار يكديگر بوده اند. اين مطلبى است كه نمى توان به آن بى تفاوت بود. آقاى نبوى اعلام مى كند كه در اساس و مبانى اعتقادى سياسى با جناح رقيب كه انحصار طلبان ناميده مى شوند، اختلافى موجود نيست و چنانچه بحرانى ايجاد شود در كنار آنها ايستاده اند.
ايشان از چهره هايى هستند كه در طى مدت حاكميت نظام جمهورى اسلامى همواره از جمله مسئولين و شخصيت هاى در قدرت بوده اند و طبعا بحران هاى بسيارى را پشت سر گذاشته اند و تجربيات بسيارى دارند. از جمله كشتار مردم كردستان، قلع و قمع دگرانديشان و تشكل هاى سياسى، هدايت جنگ خانمانسوز هشت ساله، كشتار زندانيان سياسى در تابستان 67،قتل هاى زنجيره اى و...
آقاى نبوى و تشكل مربوطه ايشان در تمامى اين دوران هاى بحرانى در كنار و در مسند شراكت با حاكميت سركوب بوده اند و بدين لحاظ به مردم ايران" بدهى قضايى" دارند.
اين بحرانها ميتوانند داخلى يا خارجى باشند.
بحران هاى داخلى دراشكال متفاوتى ظهور ميكنندد. يكى از اين اشكال كلاسيك سياسى بحران، گسترش واوج گيرى جنبش هاى اجتماعى است. اين جنبش ها متناسب با صف بندى و جايگاه سياسى اجتماعى و اقتصادى طبقات و اقشار جامعه و رابطه آنها با قدرت سياسى ميتوانند حضور خود را به صحنه سياسى جامعه تحميل كنند. در كشورمان ايران از آنجايى كه حاكميت سياسى مدافع چپاولگران اقتصادى و توانمندان مالى هار است كه حتى داراى ظرفيت هاى به
ظاهر دمكراتيك معمول در جوامع سرمايه دارى نيستند واين موضوع برشما نيز پوشيده نيست، غالبا ازجانب طيف هايي صورت مي گيرند كه در مناسبات ميان بالايى ها و پايينى ها تحت ستم اقتصادى سياسى اجتماعى قرار دارند. اين طبقات و لايه هاى موجود نامى جز كارگران و زحمتكشان و يا به تعبيرى مزدبگيران و ستون عظيم بيكاران اجبارى جامعه ندارند.
واضح تر اينكه دانشجويان، كارگران، معلمان، دانش آموزان، جوانان و... كانديداهاى ايجاد اين بحرانهاى سياسى و تعرض به بى عدالتى هاى موجود خواهند شد. اين قطبى است كه همواره در برابر قطب سودجو، زورگو وتا بدندان مسلح حاكم مسئله ساز و بحران زا خواهد بود و ميماند. آقاى نبوى با مردم ايران و نمايندگان سياسى راديكاليسم نهفته درمطالبات آنان كه همانا نيروهاى سياسى مستقل در درون كشور واپوزيسيون مخالف وتبعيدى در خارج از كشورهستند، گفتگو مى كند.
مبارزه اى راستين براى دستيابى به آزادى، دمكراسى وعدالت اجتماعى باهمزيستى با استبداد و امثال آقاى نبوى ميسر نخواهد شد آنهم استبدادى مذهبى از نوع حاكم آن كه پرونده خونينش از نظر وتجربه شما نيز دور نمانده است.
فراموش نكنيم كه درعرصه قانونمندى مبارزه براى قدرت سياسى هر چه پايينى ها متراكم تر و گسترده تر مى شوند، بالايي ها براى نجات خود بيشتر به هم نزديك مى شوند. موضع گيرى دشمنانه خاتمى در برابر دانشجويان و حتى مطبوعاتى ها و زندانيان سياسى اصلاح طلب، صراحت لهجه آقايان حجاريان و تاج زاده و نبوى در مرزبندى با نيروهاى اپوزيسيون، دانشجويان و... و حمايت علنى از انحصارطلبان در برابر منتقدين و مخالفان خارج از حكومت در اين رابطه معنى مييابد.
جدايى قطعى بدنه حمايتى دانشجويى جنبش دوم خرداد در پروسه چهره نمايى اصلاح طلبان دولتى چه در مقام رياست جمهورى و چه در كرسى هاى مجلس ششم بيانگر يك تكامل سياسى است. نزديكى لايه هاى پايينى اين جنبش به راديكاليسم توده اى و جدايى از رقابتهاى قدرتى درحوزه سياسى گوياى اين تحول است.
اين مطلب دال بر آن است كه جنبشى اصيل، مستقل و مردمى همراه با ريزش توهمات ايجاد شده نسبت به اصلاح طلبان در حال شكل گيرى است و وظيفه آگاهگرانه روشنفكران متعهد به منافع مردم، حمايت از اين جنبش است.
از شما مى پرسم
آيا حمايت از اين جنبش در راستاى پايبندى به اصول دمكراتيك نيست؟
آيا با تنها گذاشتن اين جنبش و حمايت از بقاياى اين توهم و سراب دروغين تغييرات از درون حاكميت، در مقام دفاع از حقوق دمكراتيك خود و مردم كشورمان مى ايستيم؟
آيا شركت در انتخابات تلاشى نيست كه تمايل دارد معجزه اى را كه سران اصلاح طلب براى شركت گسترده مردم در انتخابات مجلس هفتم، در انتظار آن بسر مى برند به "واقعيت" مبدل كند؟
در شرايطى كه دانشجويان هوادار جبهه دوم خرداد خود به تجربه، جدايى از اين طيف را در پيش گرفته اند، وحتى به ضرورت ايجاد طيف مستقل دانشجويي خارج از قيد و بند تعلقات ايدئولوژيك رسيده اند و طيف وسيعى از دانشجويان مانند باطبى و محمدى ها و ارژنگ داوودى ها تحت اسارت و شكنجه انديشه ستيزان هستند، مى توان از پذيرش انتخاباتى غير دمكراتيك سخن گفت؟
آيا شركت در چنين انتخاباتى به معنى حمايت از ارگانهايى ضد دمكراتيك نظير شوراى نگهبان و ولايت فقيه نيست و به تبع آن تاييد تمامى ناهنجارى هاى مولود اين رژيم از قبيل سنگسار و شكنجه و اعدام و قطع يد و بلد و.... نمى باشد؟
آيا نتايج انتخابات شوراها و شكست حكومتيان و حتى ملى مذهبى هاى خارج از حاكميت درسى تاريخى به همه "مسالمت جويان و بخيه زنان سياسى" نبوده است كه مردم ايران بدنبال همه مطالبات و خواست هاى خود هستند و نه قطره اى از آن؟
آيا از جايگاه دفاع از حقوق بشر و دمكراسى مى توان مهر تاييدى برانتخاباتى غير دمكراتيك و رژيمى سراپا تحجر و سركوب زد و به آن مشروعيت!! بخشيد؟
و دهها سوال ديگر
به اعتقاد من چنانچه طيفى از روشنفكران، مسلط به پيچيدگى هاى فريب سياسى و" باز كردن پنجره هاى رهايى" اصلاح طلبان باشند، همانند برخى از هواداران اين طيف شعار رفراندوم را مطرح مىكنند، همان تفكرى كه در پى القاى اين نظريه است كه ميتوان در چارچوب اين نظام و درحضور ولايت مطلقه فقيه رفراندومى دمكراتيك را برگزار كرد واين حكومت داراى ظرفيت هايى!! است كه بر خواست و مطالبات جامعه بين الملل گردن نهد واين انتخابات در صلح و صفا وانتشار عطر و بوى گل و چهچه بلبل، تحت نظارت ارگان هاى بين المللى انجام خواهد گرفت!.
ديكتاتورها معمولا اصلاح نميشوند و ديكتاتور ميمانند و يا ميميرند.
سرنوشت شاه و صدام و تمامى ديكتاتورها نشان مى دهد كه اميد به اصلاح توهمى بيش نيست . ديكتاتورنه از نصايح من وشما كه از قوانين و قواعد "بازى سياسى" تبعيت مي كند و نماينده بيواسطه طبقه اى است كه از دسترنج انبوه مزد بگيران آن جامعه ارتزاق و تنفس مى كند. قطع اين "مجراى تنفسى" مرگ اوست.
امروزه و با توجه به روانشناسى توده اى پذيرش حداقل ها و شركت در انتخابات از جانب اصلاح طلبان جز وحشت و موضع گيرى در برابر خيزش هاى احتمالى و راديكاليسم موجود در حركات و مطالبات توده ها معنايى ندارد. جنگ زرگرى دو جناح براى گرم كردن بازار سرد و ياس آلود انتخابات مجلس هفتم تنها هدفى كه دنبال مى كند اين است كه به حداقلى از شمارش آرا، براى جلب نظر دول خارجى و نمايش مشروعيت نداشته خود فائق آيند و حمايت آنان را همچون گذشته بدنبال خود داشته باشند تا حاكميت خونين خود و غارت منابع مالى گشور را ادامه دهند و همانطور كه گفته ايد در راستاى غارت و چپاول منابع ملى از هيچ اقدامى فرو نمى گذارند و بنظر من حتى به پاشورى جرج بوش اشغالگر نيز خواهند رفت.
شكى نيست كه خطر آمريكا را نمي توان ناچيز شمرد اما آن چيز كه در مرحله نخست وحشت زاست نه خطرآمريكا و نيروهاى نظامى آن در خارج از مرزها بلكه تداوم حاكميت ننگين نظامى است كه نزديك به يك ربع قرن جنايت را بى وقفه بر مردم كشورمان روا داشته، جز ويرانى و كابوس مرگ برجاى نگذاشته است وهر روزه پرونده جناياتش قطورتر مى شود.
بنظر من مردم ايران در طى حاكميت خونين جمهورى اسلامى هزينه هاى گزافى را پرداخته اند. صدها هزار كشته و زخمى و معلول جنگى ، دهها هزار اعدام و كشتار سياسى و .... كه از نظر شما نيز دور نيست. تفاوت نظر هواداران حذف قطعى رژيم از صحنه سياسى با ديدگاه موافقان شركت در انتخابات مجلس هفتم، اين است كه اولى اين تجربه وهزينه ها را كافى مي داند و با تكيه بر نيروى پر توان پايينى ها و راديكاليسم موجود آنان به كليت حاكميت جواب منفى قاطع مي دهد، هزينه هاى داده شده براى تحقق آمال و آرزوهايش را بيش از كافى ميداند و اميد خود را براى بهسازى شرايط زيستى انسانها در كشورمان از دست نداده است، به افق نظر دارد وتمامى حقوق انسانى خود را مى طلبد و طيف شركت كننده در انتخابات كه از حمايت پايينى ها مايوس است، چشم به جناح اصلاح طلب حاكميت دارد وبدنبال راهكارهايى است كه در چارچوب حاكميت واستحاله آن به ناكجاآبادهاى حجاريان ها ونبوىها دست يابد و در اين راستا بر خلاف منافع مردم كشورش قدم برمى دارد.
بنظر من حكومتى كه دست به تصفيه نامزدهاى انتخاباتى بزند شايسته تحريم است، رژيمى كه صدها هزار آرا، مردم را ناديده بگيرد و باطل اعلام كند و بهترين فرزندان اين مرز و بوم را هنوز در زندان ها و سياه چال هاى خود تحت اسارت و شكنجه دارد و چوبه هاى دارش بر پاست، سزاوار بايكوت سياسى است. اين نه تمايل من بلكه اقدامى است كه از جانب ميليونها و به احتمال قريب به يقين اكثريت مردم ستم زده ايران كه واجد شرايط انتخابات هستند و سالها مماشات طلبى اصلاح طلبان را در پرونده هاى تجربى خويش دارند، انجام خواهد پذيرفت. بنابر اين خروج از گرايش عمومى مردم ايران كه بر خلاف قيام بهمن ماه اين بار متكى به تجربه اى گران از حكومتى مذهبى و مماشات طلبى رفورميستها مى باشد، عملكردى است كه در اصطلاح متداول سياسى آن ارتجاعى گفته ميشود و در پوشش خشونت زدايى و مسالمت جويى خود را پنهان كرده است.
مردم ايران نه تنها خشونت گرا! نيستند بلكه در تمامى دوران هاى بحرانى از تلاش براى در پيش گرفتن راهكارهاى مسالمت آميز خود دارى نكرده اند. مبارزه با خشونت را بايد از مبارزه با اعمال كنندگان خشونت آغاز نمود. خشونت گرايانى كه ربع قرن تنها هم وغم خود را مصروف سركوب دگرانديشانى كردند كه جز سعادت جامعه انسانى نخواستند و جز به سعادت و سلامت و رفاه آن جامعه نظر نداشته اند. دفاع از دانشجويان و كارگران گرسنه، معلمان و جوانان تشنه آزادى و كار، مردم به ستوه آمده و... ميتواند مبارزه با خشونت و خشونت طلبان ناميده شود.
بي شك توسل به تاكتيك هاى مبارزاتى صحيح و مناسب با شرايط عينى وذهنى موجود از اصول مبارزه سياسى است، اما درشرايط شكل واوج گيرى جنبشهاى توده اى، مستقل و راديكال خودجوش و واكنشى در برابر توحش حكومتيان، سخن از همزيستى و مدارا با گرگهاى درنده حاكم جز اميد به اينكه" گرگ زاده گرگ نشود" نيست. استحاله درازمدت و گام بگام حكومت، ايجاد توهم در افكار مردمى است كه چهره سركوبگرانه و واقعى رژيم را هر روزه وبكرات تجربه كرده و مى كنند. تحريم انتخابات تاكتيكى است متناسب با روانشناسى توده ها وسطح مبارزات گسترده و خودجوش آنان. حتما شما هم سطح آگاهى مردم كشورمان را با شرايط ذهنى آنان در قيام بهمن 57 يكى نمى دانيد و به تفاوتهاى آن واقفيد. چنانچه ناشى از دهه ها سركوب وخفقان ستم شاهى در مقطع 57 مفاهيمى چون آزادى و دمكراسى، حقوق بشر و.. در پرده اى از ابهام و نمى دانم ها قرار داشت حتى براى برخى از تشكل هاى سياسى مخالف رژيم، امروزه اين مقولات و ضرورت دستيابى به آنان در مجامع و محافل سياسى، دانشجويان و جوانان، كارگران و معلمان و... حرف اول را ميزند و توده ها و بخش بزرگى از نيروهاى مخالف رژيم و جامعه روشنفكرى برآنند كه "دزديده شده هاى 57" را باز گردانند. حق بيان، وانتشار، حق برابر زنان و مردان، حق تشكل و تحزب، حق انتخابات و شركت در انتخاباتى آزاد و.... در چنين شرايطى شركت كردن درانتخاباتى كه تحت كنترل و جهت دهى" تماميت خواهان" قرار دارد وسرسپردگى به ولايت فقيه ازشروط داوطلب شدن براى نمايندگى مجلس است، پشت كردن به آمال وآرزوهاى مطروحه درسطح جامعه ميباشد. مشروعيت دادن به رژيم ولايت فقيه، شوراى نگهبان وبى تفاوتى نسبت به سركوب انديشه و نقض حقوق بشر توسط آنان است.
مردم از جستجو در چارچوب حاكميت نااميد و به نيروى مستقل، لايزال و سرنوشت ساز خود باور كرده اند، آنان را يارى دهيم.
روزبه وين
Ruzbeh2009@yahoo.de
advertisement@gooya.com |
|