(از مجموعه مقالات طنز در طنز)
«« .... ما دراجلاس قبلي خبرگان به اين نتيجه قطعي رسيديم كه سه عامل جلوي تهديد هاي جهاني دشمنان عليه ما را مي گيرد: عامل اول تقويت رهبري است كه راس هرم است . عامل دوم اتحاد تمام گروه ها و جناح ها بدون تنش ، بدون اضطراب ، بدون پرخاش و اين كه همه «« امه واحده »» در تبعيت از رهبري باشند ، يك حرف بزنند و آن هم حرف رهبر باشد ؛ رهبري كه منتخب مردم است و حرف او حرف مردم است. و سوم آگاهي و هوشياري مردم در حضورشان در صحنه. اين سه عامل اگر حاصل شود تهديد هاي جهاني خنثي خواهد شد. و اين را در اجلاسيه سال گذشته در بيانيه پاياني خبرگان تذكر داديم و الان هم به اعتبار خود باقي است...! »» آقاي علي شفيعي نماينده مردم استان خوزستان در مجلس خبرگان رهبري.
advertisement@gooya.com |
|
فرض مي كنيم اين سه عاملي كه بدان اشاره شد ، حاصل شود! همه براي يك نفر و يك نفر براي همه! چنان به قوت خويش باقي باشد كه دشمنان دين و آئين و كشور ، جرات چپ نگاه كردن را به ما نداشته باشند! خوب بعدش چي!؟ چه كار ميخواهيم بكنيم كه تا به حال نكرديم! فرض را بر اين باور مي گذاريم كه چپ و راست و ميانه ! ليبرال و كمونيست و سوسيالييست ! مذهبي و غير مذهبي ! ملي و ضد ملي ! همه دست در دست هم داده به رهبري ايول گفته و بدون اجازه وي آب هم ( ننوشند)نخورند! خوب تكليف چيست!؟ كجاي دنيا را ميخواهيم بگيريم!؟ كدام قلعه يا قله اي را قرار است فتح كنيم!؟
گيريم دشمن با اين اتحاد برادرانه و خواهرانه داخلي( از ترس) موسيخ كند و بجاي دشمني با ما از در صلح درآيد؛ بعدش چي !؟ آيا با اين اتحاد ، مشكلات داخلي برطرف خواهد شد!؟ فرض را بر اين بگذاريم كه اين عوامل ، حاصل و موفقيت به دنبال داشته باشد ! نخست : دشمن خارجي حتما تو خواهد زد!پس بنا براين از يك شر بزرگ ـ يعني دشمن خارجي ـ رهائي خواهيم يافت! دوم : دشمن داخلي هم مطمئنا نخواهيم داشت زيرا همه به وحدت رسيده اند و گوش بفرمان رهبري نشسته اند! سوم : رهبري هم ـ كه تو اين برو و بيا انتخابي مردم شده و ما نمي دانيم! ـ تبديل به چشم و چراغ ملت و مملكت شده است كه همه از صغير و كبير به وي ايول گفته اند! خوب با تمام اين صغري ـ كبري چيني ها ، چه چيزي قرار است تغيير كند!؟
بنا بر اين فرضيه ما تكليف دشمنان داخلي و خارجي را رسيديم! سنگ بسيار عظيمي را از جلوي پاي دين ومملكت و مردم برداشتيم! چون همه با هم در كمال دوستي و برادري هستيم پس از خلاف سياسي خبري نخواهد بود! يعني ديگر احتياجي به لباس شخصي و ماموران مخفي و سياسي ـ نظامي نيست! چون كسي وجود نداردكه با رهبري و نظام مشكلي داشته باشد! آيا اين پاياني است براي مصائب و مشكلات موجود!؟
همانطور كه اذعان ميشود دشمن اصلي ما آمريكا ، اسرائيل وشايد هم انگليس (كه يك روز قرار است نسل دين و ملت و مملكت ما را از زمين بردارند!) طبق فرضيه آقاي شفيعي و حاصل شدن سه عامل ! اگر اين خدا نشناس ها دست از دشمني با ما بردارند!مطمئنا جوانان مملكت ما تحت منويات مسئولين انقلابي به راه راست هدايت خواهند شد! از تزريق فرهنگ مسموم ليبراليسم جلوگيري خواهد شد، چون پادزهر آن را كشف كرديم! در اين كش و قوس اورانيوم را غني خواهيم كرد و چند تا بمب اتمي خواهيم ساخت ـ با داشتن چند تا بمب اتمي ـ تا دشمنان خارجي جرات دخالت در امور داخلي ما نداشته باشند !
فعلا اين سه عامل حاصل نشده است! نه سازمان ها و احزاب و تشكيلاتي با يكديگر متحد شدند! نه رهبر «« انتخابي مردم »» ما ، از آن محبوبيتي برخوردار است كه اكثريت ملت به وي ايول بگويند! نه مردم ( به استثناي جماعت هوچي ) ، كفش و حوصله زيادي دارند كه هر روز وهر ساعت ، در صحنه باشند و پرچم آتش بزنند و راهپيمائي كنند! چه بايد كرد؟ جناب لنين هم در قيد حيات نيست كه تزي در اين مورد ارائه دهد! خودمان بايد فكر چاره باشيم!
تجربه نشان داده است كه با اين اگر و مگر ها ( كه مهد كودكي هاي كشور نيز ميدانند!)چرخ مملكت روغن كاري و به حركت در نمي آيد! بايد چاره اي ديگر انديشيد! انقلاب به بيست و پنج سالگي خود نزديك ميشود! عقلش روز بروز كمتر ميشود كه بيشتر نمي شود! هنوز مشغول جفتك اندازي است و آرام و قرار ندارد! موذيانه هركاري دلش بخواهد مي كند و دست پيش مي گيرد تا پس نيفتد! اهل سازش و ميانه روي نيست! با آزادي و مدرنيته سر جنگ دارد! فرزندان خويش را كم كم بلعيده! براي نوادگان خويش برنامه و نقشه دارد و براي بيست و پنج سال آينده ، مشغول توطئه و دسيسه است!
طبق شواهد اين انقلاب بيست و پنج ساله دچار مرضي است علاج ناپذير! نه رفرم پذير است ! نه عقل تو كله دارد و نه داروئي براي شفاي آن كشف شده است! لذا بايد اين جوان عاصي و مريض را روانه تيمارستان كرد و براي يك انقلاب ديگر برنامه ريزي كرد! تجربه اول بد جواب داد ، خوب نبايد دست روي دست گذاشت و كاري نكرد! بايد به تجربه جديدي دست زد!
به نظر اينجانب با گرفتن جشن تولد بيست و پنج سالگي اين جوان رعنا ، بايد براي يك انقلاب ديگر اقدام شود! يعني شرط بقا به ما حكم ميراند تا براي پيشرفت هرچه سريعتر چرخ زندگي سياسي ـ اجتماعي هر بيست و پنج سال يك انقلاب شودكه همه چيز را به صفر رسانيم و دوباره از اول حركت كنيم! براي جانشيني آقاي خلخالي ، بايد شخص ديگري انتخاب كرد با اختيارات به مراتب بيشتر از وي ! بالاخره بدون قاضي شرع كه نميشود دشمنان داخلي را قلع و قمع كرد! پيشنهاد اينجانب آقاي مرتضوي است كه هم جوان و هم تجربه آن را دارد!
براي اينكه انقلاب اسلامي دوم ، متمدنانه جلوه كند ! طبيعتا بايد رهبري را به راي عمومي گذاشت! براي رهبري چند نفر كانديدا خواهند شد كه هركس راي بيشتر آورد ؛ باسم الله! مجلس خبرگان و نگهبان، شوراي مصلحت و قوه قضائيه (قوه قهريه) كمافي السابق در حيطه قدرت رهبري خواهد بود! اعضاي آن همچنان انتصابي (مانند گذشته) در كليه مسائل اعمال قدرت و نفوذ خواهند داشت! با تفاوت اينكه از نيروي جوانتر(زير شصت سال!) استفاده شود تا مسائل مربوط به جوانان مملكت را بهتر درك كنند!
در انقلاب سوم، اعضاي مجلس خبرگان انتخابي خواهند شد و همينطور به ترتيب هر بيست و پنج سال يك انقلاب خواهيم كرد تا يك ارگان انتصابي ، انتخابي شود! يعني در صد سال آينده كه چهار انقلاب خواهيم داشت، چهار ارگان انتصابي را تبديل به ارگان هاي انتخابي خواهيم كرد! به زبان ديگر كشور ايران (با برپائي چهار انقلاب بيست و پنج ساله) در سال هزار و چهارصدو هشتاد و سه (1483) كليه ارگان ها انتصابي كشور را به انتخابي تبديل خواهد كرد! از سال هزاروچهارصدو هشتادوسه سعي خواهيم كرد كه هر بيست و پنج سال (يك ربع قرن) يك ارگان (محوري رهبري) را منحل و اعضاي محترم آن را جذب دواير دولتي سازيم! وقت داريم ، نيرويش هم موجود است! با تشكر از حوصله شما