بسم الله الرحمن الرحيم،
با درود به رهبر کبير انقلاب حضرت آيت الله العظمي امام خامنه اي،
اينجانب ف.م.سخن که در تاريخ چهارم دسامبر 2003 طي بيانيهء شمارهء يک خود، براي حضور در مبارزات انتخاباتي اعلام آمادگي کرده بودم، علي رغم مخالفت شديد هواداران خود، تصميم گرفتم به نفع کانديداي اصلح، برادر مجاهد سابق و برادر منافق حاضر، جناب آقاي سيد ابراهيم نبوي کنار بروم و حمايت قاطع خود را از نامزدي ايشان اعلام نمايم.
جهت اطلاع طرفداران عزيزم، دلايل اين کار ذيلا عرض مي شود:
- فضاي انتخاباتي کشور، بخصوص در جناح اپوزيسيون و طنز نويس و خنده رو، نياز به آرامش و هماهنگي دارد. هرگونه تشتت و تفرقه، به نفع جناح اقتدارگرا و بد اخلاق و اخمو خواهد بود.
- برادر منافق جناب آقاي سيد ابراهيم نبوي، از نظر اپورتونيسم و فرصت طلبي که لازمهء شرکت فعال در عرصه سياست ايران و حضور در مجلس شوراي اسلامي است، روي دست اينجانب و حتي حضرت آيت الله کروبي زده است و من اقرار مي کنم که هرگز از اين نظر به پاي ايشان نخواهم رسيد. پيوستن يک شبه ايشان به سازمان مجاهدين خلق، در جائي که طرفداران و اعضاء مجاهدين، سعي مي کنند به هر ترتيب ممکن از نام مجاهد و سازمان مجاهدين تبري بجويند، نمونه کامل اين خصلت پسنديدهء سياسي است.
فقط به ايشان از اين تريبون تذکر مي دهم که مانند اعضاء کميتهء مرکزي حزب تودهء ايران - که در شوي تلويزيوني و ميز گردي که برادر سعيد امامي برايشان ترتيب داده بود، گاه گداري فراموش مي کردند که توبه کرده اند وبه هم "رفيق" مي گفتند -، در اعلاميه هاي بعدي، حساب حرفهايشان را داشته باشند، و شعار استراتژيک و سرنوشت ساز ِ "مريم مسعود و مسعود مريم" را حذف نمايند. گمان مي کنم که در اثر تکرار شبانه روزي اين شعار در قرارگاه هاي اشرف و پايگاه هاي فرانسه، و تلقين آن به صورت نوارهاي کاست ِ "زبان را در خواب بياموزيد" لينگافن، اين شعار چنان ملکه شده که اگر قرار شود روزي با رهبر کبير انقلاب حضرت آيت الله العظمي امام خامنه اي مدظله، به عنوان نماينده مجلس ملاقات کنند، به جاي شعار ما اهل کوفه نيستيم علي تنها بماند، همين شعار مريم مسعود را بدهند.
- در صحن تنگ مجلس شوراي اسلامي دو طنز نويس نمي گنجند چرا که ممکن است نمايندگان محترم، کار و زندگي شان را رها کنند و پاي جوک هائي که ايشان تعريف مي کنند بنشينند و کار قانون گزاري مملکت لنگ بماند؛ همانطور که موقع برگزاري جلسات دادگاه ِ برادر نبوي، جايگاه متهم، به تريبون طنز تبديل شده بود و حتي قاضي عزيز سعيد جان مرتضوي هم به خنده افتاده بودند و يادشان رفته بود که ايشان قاضي اند و وظايف لنگه کفش زني دارند و سيد ابراهيم متهم است و وظايف لنگه کفش خوري. مثلا اظهار اينکه نمايندگان، "بي حيا" هستند که شکايتشان را ول نمي کنند و جلسه دادگاه براي دقايقي از شدت خنده دچار تشنج شد، گوياي همين امر است. لذا براي حفظ کيان مملکت، و سالم ماندن دل و رودهء نمايندگان پارلمان، از حضور در مجلس خودداري مي کنم.
- سيد ابراهيم نبوي استاد و پيش کسوت ما هستند و ما ناخن کوچيکهء ايشان هم نمي شويم و لذا در عرصهء سيمرغ جولان نمي دهيم. بهتر است عرض خود نبريم و مثل بچه آدم کنار بکشيم و انتظار داشته باشيم که اگر ايشان انتخاب شدند به ما در دفترشان به عنوان رئيس دفتر، کاري چيزي بدهند.
- در عرصهء تبليغات، دستمان شديدا تنگ است و بودجه مان تنها در سطح فتوکپي گرفتن از چند برگ آ- چهار است که به درد روستاهاي اطراف ورامين مي خورد. در جائي که سايت هاي وزين و روزنامه هاي کثيرالانتشار و قليل الخريدار، پوسترهاي چهار رنگ نمايندگان موتلفه و بازار را منتشر مي کنند طبيعتا جائي براي اين حقير نخواهد بود.
- قلبا اميدوارم برادر مجاهد سابق ابراهيم نبوي در انتخاب راه، دقت لازم مبذول دارند و از همان راهي که مجاهدين رجوي، با توپ و تانک به طرف تهران حرکت کردند و قصد داشتند پايتخت را فتح کنند طي مسير ننمايند. آن راه، راه بسيار خطرناکي است که در پشت پيچ هاي آن سرداران تشنه به خون در انتظار طعمه خود مي مانند و يک باره مثل ويت کنگ ها به آدم حمله مي کنند. برادر سيد ابراهيم نبوي سعي کنند يک جوري خود را به همان اتوبان تهران قم برسانند و از يکي از لاين هاي – شده - کناري آن تردد نمايند.
- بنده گمان مي کردم، خداي ريويزيونيسم ام اما استاد نبوي نشان دادند که همچنان مانند تمام اساتيد، يک فن براي خودشان نگه داشته اند که به موقع در مقابل شاگرد ِ زبان دراز از آن استفاده مي کنند. لذا حق شاگردي را به جا مي آورم و عرصه را براي استاد خالي مي گذارم.
در خاتمه از تمام طرفداران خود مي خواهم به سيد ابراهيم نبوي راي دهند و پوسترهاي تبلغاتي ايشان را بر در و ديوار شهر بچسبانند و در سايت هاي خود به بيانيه هاي ايشان لينک بدهند و راه پيروزي ايشان را که همان راه پيروزي ملت است هموار نمايند.
از بابک داد که اخيرا بوي انتخابات به دماغش خورده و از خواب زمستاني برخاسته و مجددا قلم به دست گرفته است تقاضا مي کنم که کارتن نشين ها را رها کند و با نبوي همراه و همپا شود و خاطرات مبارزاتي ايشان را يادداشت کند تا بعدها به صورت کتابي منتشر شود. بخصوص وقتي سيد، با اتوبوس دو طبقه، به طرف اروميه سفر انتخاباتي مي کند، قيافهء "حسني" را که استاد ادايش را در مي آورد ترسيم کند که مطمئنا به اندازه گزارش نشست سران دول بزرگ در تهران اهميت خواهد داشت. ملت ايران به چنين کتاب هائي نياز دارد.
از اعضاي شوراي محترم نگهبان بخصوص از برادر خوش صدا حضرت آيت الله جنتي و برادر خوش سيما حضرت استادي جناب زواره اي عاجزانه درخواست مي کنم اجازه دهند تا سيد ابراهيم از فيلتر شورا رد شود و مردم اجازه راي دادن به او را داشته باشند. اگر شوراي محترم نگهبان سوراخ هاي فيلترش را گشاد نکند همينجا تهديد مي کنم که تا عمر دارم عليه شان طنز پراکني کنم.
در پايان براي برادر نبوي آرزوي پيروزي و بهروزي دارم.
مرگ بر ضد ولايت فقيه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهيدان
الاحقر، ف.م.سخن
[وب لاگ ف.م.سخن]
آلمان
دسامبر 2003
advertisement@gooya.com |
|